متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    یک مشت شکلات

  • تعداد نظرات : 6
  • ارسال شده در : ۱۳۹۷/۰۴/۳۰
  • نمايش ها : 121

 دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته بهم بدی، اینم پولش.»

 

بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به

حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.»

 

ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد. مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشد، گفت: «دخترم!

خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار.»

 

دخترک پاسخ داد: «عمو! نمی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی‌شه شما بهم بدین؟»

 

بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟»

 

دخترک با خنده ای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!» خیلی از ما آدم بزرگا، حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم جمع

نیس که بدونیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدمها و وابستگی‌های اطرافمون بزرگتره.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Tom Cat
ارسال پاسخ

farnia :
زیبا بود

تشکر

farnia
ارسال پاسخ

زیبا بود

Tom Cat
ارسال پاسخ

Negin_A :
{59}

سپاس

Negin_A
ارسال پاسخ
Tom Cat
ارسال پاسخ

naghme44 :
:(

ممنون

naghme44
ارسال پاسخ