متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


دو روز مانده به پايان جهان ، تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است،

تقويمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود. 

پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد،

داد زد و بد و بيراه گفت، خدا سكوت كرد،

جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سكوت كرد،

آسمان و زمين را به هم ريخت، خدا سكوت كرد.  

به پر و پای فرشته ‌و انسان پيچيد، خدا سكوت كرد،

كفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سكوت كرد،

دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد،

خدا سكوتش را شكست و گفت:

 "عزيزم، اما يك روز ديگر هم رفت، تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها يك روز ديگر باقی است، بيا و لااقل اين يك روز را زندگی كن." 

لا به لاي هق هقش گفت:

 "اما با يك روز... با يك روز چه كار می توان كرد؟ ..." 

خدا گفت:

"آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را در نمی‌يابد هزار سال هم به كارش نمی‌آيد"،

آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و

گفت: "حالا برو و يک روز زندگی كن." 

او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش می‌درخشيد،

اما می‌ترسيد حركت كند،

می‌ترسيد راه برود،

می‌ترسيد زندگی از لا به لای انگشتانش بريزد،

قدری ايستاد،

بعد با خودش گفت:

 "وقتی فردايي ندارم، نگه داشتن اين زندگی چه فايده‌ای دارد؟ بگذار اين مشت زندگی را مصرف كنم.." 

آن وقت شروع به دويدن كرد،

زندگی را به سر و رويش پاشيد،

زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد،

چنان به وجد آمد كه ديد می‌تواند تا ته دنيا بدود،

مي تواند بال بزند،

می‌تواند پا روی خورشيد بگذارد،

می تواند .... 

او در آن يك روز آسمانخراشی بنا نكرد،

زمينی را مالك نشد،

مقامی را به دست نياورد،

اما ... 

اما در همان يك روز دست بر پوست درختی كشيد،

روی چمن خوابيد،

كفش دوزكی را تماشا كرد،

سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد

و به آنهايی كه او را نمی‌شناختند، سلام كرد

و برای آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد،

او در همان يك روز آشتی كرد و خنديد و سبك شد،

لذت برد و سرشار شد و بخشيد،

عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.

او در همان يك روز زندگی كرد. 

فردای آن روز فرشته‌ها در تقويم خدا نوشتند:

"امروز او درگذشت، كسي كه هزار سال زيست !"    

زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛

اغلب ما تنها به طول آن می انديشيم،

اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است.

امروز را از دست ندهيد،

آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد !؟

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


sara_s
ارسال پاسخ

می شه واسه منم یه بلاگ بزنییییییییییییی
مرسی خوب بود

REZA_PHILOSOPHER
ارسال پاسخ

مرسی عزیز عالی بود

amir200
ارسال پاسخ

مرسيييييييييييي

عالي بود

داش

elham21
ارسال پاسخ

مرسی...

hafezeh
ارسال پاسخ

قشنگ بود

MISS_TINA
ارسال پاسخ

بسي زيبا و طولاني

خسته نباشي

asal100
ارسال پاسخ

tnx

ANTIMA
ارسال پاسخ

جالب بود مرسی

47atena
ارسال پاسخ

جالب بود دوست خوبم

ممنون

Maryam1360
ارسال پاسخ

تشکر

sonea
ارسال پاسخ

خسته نباشی خیلی طولانی بود

amitis_love
ارسال پاسخ
MYRA_AMIR
ارسال پاسخ

جالب و زیبا
ممنون

miladsj
ارسال پاسخ

mamnon ziba bod likeeeeeeeeeeeee

mamnon misham be belag ma ham sar bezanid
http://www.hamkhone.ir/member/18259/blog/view/91022--/
http://www.hamkhone.ir/member/18259/blog/view/91021--/