متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


hasti45
hasti45
۱۳۹۳/۰۸/۱۱

یاد دارم در غروبی سرد سرد

میگذشت از کوچه ما دوره گرد

داد میزد کهنه قالی میخرم

دسته دوم جنس عالی میخرم

کاسه و ظرف سفالی میخرم

گر نداری کوزه خالی میخرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماهست و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟؟؟؟؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقآ مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون پرید

گفت آقا سفره خالی میخرید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

amirrasuli68
amirrasuli68
۱۳۹۳/۰۷/۱۳

eydet mobarak hamshahri

hasti45
hasti45
۱۳۹۳/۰۵/۱۹

به سلامتی همه اونایی که
اونقدر دلشون گرفته که خواب به چشماشون نمیاد !
.
اونا که با اینکه میدونن طرفشون راحت راحت خوابیده ،
بازم هر چند دقیقه زیر چشمی موبایلشونو نگا میکنن،
.
.
.
که شاید یه اس ام اس روشنش کنه

hasti45
hasti45
۱۳۹۳/۰۴/۱۷

سکوت می کنیم

به یاد تمام دوستت دارم هایی که در گلو مرد

سکوت می کنیم

به احترام تمام خاطراتی که در و دیوار زندگی را آذین بسته اند

سکوت می کنیم

برای لحظه های با هم بیشتر بودنمان

و سکوت انگار سخت ترین کار دنیاست

سکوت می کنیم

آخ دیدی چه شد ؟

من با همین کلمات سکوت را شکستم

hasti45
hasti45
۱۳۹۳/۰۴/۱۷

سکوت می کنیم

به یاد تمام دوستت دارم هایی که در گلو مرد

سکوت می کنیم

به احترام تمام خاطراتی که در و دیوار زندگی را آذین بسته اند

سکوت می کنیم

برای لحظه های با هم بیشتر بودنمان

و سکوت انگار سخت ترین کار دنیاست

سکوت می کنیم

آخ دیدی چه شد ؟

من با همین کلمات سکوت را شکستم

hasti45
hasti45
۱۳۹۳/۰۴/۱۶

لمسِ تن تو

شهوت است و گناه...

حتي اگر خدا عقدمان را ببندد!

داغيِ لبت ، جهنم من است..

حتي اگر فرشتگان سرود نيکبختي بخوانند!

هم آغوشي با تو ، هم خوابگيِ چرک آلودي ست..

حتي اگر خانه ي خدا خوابگاهمان باشد!

فرزندمان، حرامترين نطفه کودک زمين است...

حتي اگر تو مريم باشي و من روح القُدُس!

خاتون من!

حتي اگر هزار سال عاشق تو باشم ،

يک بوسه..

يک نگاه حتي ...

حرامم باد

اگر تو عاشق من نباشی

hasti45
hasti45
۱۳۹۳/۰۴/۱۵

چشمامو وقف تــو کردم ،
دل به خلوت تــــو بستم ،
هم ترانه پس کجایی ؟!
من که مردم از جدایـی ،
دل شکسته و غــریبم ،
جون میدم اگـــه نیایی

hasti45
hasti45
۱۳۹۳/۰۴/۱۳

دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا

و هرروز برای دلم مشتری آمد و رفت

وهی این و آن سرسری آمد و رفت

ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشانکرد

دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد

یکی گفت چرا این اتاق پر از دود و آه است

یکی گفت چه دیوار هایش سیاه است.

یکی گفت چرا نور اینجا کم است

و آن دیگری گفت و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است!

و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری

ومن تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟

و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه پشت خود بست

و من روی آن در نوشتم:

ببخشید، دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم.

hasti45
hasti45
۱۳۹۳/۰۴/۱۳

می دانی

یک وقت هایی باید

روی یک تکه کاغذ بنویسی

تـعطیــل است

و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال ســوت بزنی

در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که

پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویـی

بگذار منتـظـر بمانند !!!

hasti45
hasti45
۱۳۹۳/۰۴/۱۱

این روزها ، روزه ام روزه ی سکــوتیست كه نیت کرده ام در نبـودنت بگیرم

و هنگام سـحر دلـم را سیـر کنم از لقمه لقمه ی حسـرت !

و به وقت اذان دلتنگی ها افطاری ام یک استکان خاطـره ی گــرم و شیرینی حرفهای زیبای نگفته ات باشد...

مهمــانــی خـدا که تمام شود این منم که از پس نبودنت آهسته آهسته کافر مــی شـوم !