متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • بخونید جالبه...

  • اگر شما فکر میکنید که جز افراد باهوش هسیتد بگویید که اشبتاه در کجاست؟ 123456789 123456789 123456789 . یعنی الان شما روی این موضوع تمرکز کردید من نگفتم که اشتباه در اعداد هست کلمه هستید 'هسیتد' و کلمه اشتباه 'اشبتاه' نوشته شده بود پس بهتر نیست بر گردیم از اول راهمنایی بخونیم؟ حتی کمله راهنمایی رو هم اشتباه خوندی پس بهتره برگردیم اول دبستان چون کلمه (کمله)رو هم اشتباه خوندی. پس برگردیم از مهد کودک ب…
  • دیشب 2نصف شب بود...

  • دیشب ساعت 2 نصفه شب چراغا خاموش بود،هندزفری هم تو گوشم بود و جلو تلویزیون دراز کشیده بودم ، تلویزیون هم روشن بود.یه دستم رو ولوم گوشیم بود یه دستم رو ولوم تلوزیون! دیدم برنامه ی باحالی نداره چشامو بستم جای اینکه صدای گوشی رو زیاد کنم صدای تلویزیون رو تا ته بردم بالا یهو برقا روشن شد. دیدم اعضای خونواده به ترتیب با لوله ی جاروبرقی و شلنگ و کفگیر بالا سرم واستادن! عاشق بابامم هیچی بهم نگفت فقط با…
  • تاکسی

  • نشسته بودم جلوی تاکسی یه دخترو پسرم عقب نشسته بودن که یه دفعه دختره جیغ کشید "دستتو بکش بیرون کثافت"!!!! . . .... . . .راننده هم کوبید رو ترمز پسررو از ماشین کشید پایینو یه دل سیر زدش...سوار ماشین که شد از دختره پرسید خانوم،پسره چیکار کرد؟ دختره گفت:آشغال دستشو تا ته کرده بود تو دماغش من راننده پسره زبون بسته : هیچ شکلکی یافت نکردم براش بزا…
  • سرگرمی مورد علاقم

  • یکی از سرگرمی های مورد علاقم اینه کهیه پچه ی ۳ تا ۶ ساله رو بغلش میکنم و دور خودم میچرخمتا سرش گیج بره ، بعد میذارمش رو زمین تا راه برهبعد میشینم نگاه میکنم که چطور هی میخوره به در و دیوار …حتما امتحان کنید !
  • رفتم گل فروشی...

  • رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه؟یه دختر بچه ۵ ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه!!به جون خودممن تا ۱۲ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !
  • پ ن پ

  • دیروز رفتم مغازه میگم ببخشید تخمه دارید؟؟میگه کیلویی؟؟؟؟گفتم پ.... گفت خفه شو ..شما جوونا خوب یاد گرفتین میگین پ ن پگفتم پنیرم میخواستم...بنده خدا کلی عذرخواهی کرد و گفت کبلویی بدم؟؟گفتم پ ن پ متری بده.. بعد در رفتم
  • خاله بازی بچه های امروزی

  • ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﺎﻟﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻴﮑﺮﺩﻥ ﻳﻮﺍﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺑﺎﺯﻳﺸﻮﻥ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﺎ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﮐﺮﺩﻩ ! ﻫﻴﭽﯽ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺧﺮﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﭘﺴﺮﻩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺳﻘﻂ ﺟﻨﻴﻦ ﻣﻴﮕﺸﺖ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﻧﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﭽﻤﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ…
  • ته دیگ سیب زمینی

  • ﻫﻤﻪ ﻣﺎ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺭﺍﻫﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﺴﺮﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ : “یا ﻣﻦ ﻳﺎ ته دیگ سیب زمینی !!!” ﻭ ﭼﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺳﺨﺘﻲ ﺳﺖ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ
  • انگشتر

  • باباهه به بچش میگه اگه معدلت بالا شد واست ماشین میخرم بچه میگه نه به جاش انگشتر برام بخر... پدره تعجب میکنه و میگه باشه پسرم سال بعد میگه دانشگاه قبول شو 50 ملیون میریزم به حسابت... بچه میگه نه به جاش انگشتر برام بخر... پدره تعجب میکنه و میگه باشه پسرم بعد دانشگاه میگه واست خونه بخرم پسرم؟                 &…
  • سلامتی همه دخترای ساده

  • من ن موهامو بلوند میکنم ﻧﻪ ﭘﺎﺷﻨﻪ 15 ﺳﺎﻧﺘﯽ ﭘﺎﻡ ﻣﯿﮑﻨﻢ ... ﻧﻪ ﺳﺎﻋﺖ 12 ﺷﺐ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻣﯿﺎﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ... ﻧﻪ ﻣﯿﺎﻡ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ،ﻧﻪ ﻟﺐ ﺑﻪ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﺰﻧﻢ ... ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ... ﻣﻦ ﻣﻮﻫﺎﻡ ﻣﺸﮑﯿﻪ ... ﺗﯿﭙﻢ ﺳﺎﺩﺳﺖ ... ﮐﻔﺸﺎﻣﻢ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﭙﺮﺕ! ﺳﺎﻋﺖ 9 ﺷﺐ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﻢ! ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻢ!!!... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ"…