متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۵


mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۵









mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۵

خدا نکند انسانی از خوب بودنش خسته بشود،
خدا نکند آدمی بشود که مهربانیش هربار نگران و آزرده خاطرش کرده،
چرا که آن وقت است که می ماند بلاتکلیف،
نه بد بودن را بلد است و نه توان خوب ماندنش است. 
آن وقت است که میگریزد
هجرت از دنیای آدم ها به خلوتی که درونش پوچ پوچ است، 
سکوتی که قالبش تنهایی است که خودخواسته نبوده، که لذت بخش نیست... 
آدم ها را از خوب بودنشان خسته نکنیم ...!!

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۵

دفتر نقاشی خدا همیشه زیباست
اما فصل پاییز را برای دل خودت
آرام تر برگ بزن
و تمامی رنگ ها رابه خاطر بسپار
که عشق و محبت و دوستی لابلای همین رنگهای زیباست.
سلام.. صبح پاییزیتون بخیر و شادی

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۵

نیکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندرره عقل

چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است..

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۵

ذره ای از نور حق افتاد اندرکائنات

عرش مست و فرش مست و عرصه دوار مست

شمس تبریزی دو بیت از جانب حق راست گفت:

عاقل از کردار مست و جاهل از گفتار مست

#مولانا#

mahtab11835
mahtab11835
۱۳۹۴/۰۶/۲۱

بر تن خورشيد مي‌پيچد به ناز

چادر نيلوفري رنگ غروب

تك‌‌درختي خشك در پهناي دشت

تشنه مي‌ماند در اين تنگ غروب

از كبود آسمان‌ها روشني

مي‌گريزد جانب آفاق دور

در افق، بر لالة سرخ شفق

مي‌چكد از ابرها باران نور

مي‌گشايد دود شب آغوش خويش

زندگي را تنگ مي‌گيرد به بر

باد وحشي مي‌دود در كوچه‌ها

تيرگي سر مي‌كشد از بام و در

شهر مي‌خوابد به لالاي سكوت

اختران نجواكنان بر بام شب

نرم‌نرمك بادة مهتاب را،

ماه مي‌ريزد درون جام شب.

نيمه شب ابري به پنهاي سپهر،

مي‌رسد از راه و مي‌تازد به ماه

جغد مي‌خندد به روي كاج پير

شاعري مي‌ماند و شامي سياه

در دل تاريك اين شب‌هاي سرد؛

اي اميد نااميدي‌هاي من،

برق چشمان تو همچون آفتاب،

مي‌درخشد بر رخ فرداي من.

mahtab11835
mahtab11835
۱۳۹۴/۰۵/۱۹

232

mahtab11835
mahtab11835
۱۳۹۴/۰۳/۱۲

روزگاری می رسد آخر که نور
در شب ظلمت هویدا می شود
رخت می بندد بدیها از جهان
قهرمان قصه پیدا می شود
نه چنان امواج می میرد بشر
با رکوع و سجده احیا می شود
عاشقی ها باز معنا می دهد
هر چه مجنون است لیلا می شود
می رسد روزی که انسان سوی نور
ناگزیر از عشق شیدا می شود
نه چنان پروانه می سوزد پر و
همچنان ققنوس برپا می شود
بشکند دل قطره اشکی می دهد
قطره ها یک روز دریا می شود
دل به دریا می زند مردی بزرگ
نوح منجی یا که موسی می شود
زنده هر بی جان و جاری زندگی
از نفسهای مسیحا می شود
یوسفی می آید و بازار شهر
رونقش عشق زلیخا می شود
دل زده از نو پرستی ها بشر
باز دلتنگ اهورا می شود
دوره بطلان و شیطان سر رسد
نوبت مهدی زهرا می شود
میلاد نور مبارک دوست گرامی

mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۴/۰۱/۰۶

ساده از دست نده کســـــــ♥ـــــی که تو را ، فقط و فقط ، به خاطر خودت میخواهــــــ♥ـــد
+5
228