متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • هه..........

  • هه خیلی تنهام کاش بزرگ نمیشدم هیچ وقت.... هیچ کی منو دوس ندار........
  • نگاهم اما...

  • چند وقتیست هر چه می گردمهیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنمنگاهم اماگاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشدو من همیشه به دنبال کسی می گردمکه بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید...     اسم های مجازی تصویر های مجازیمشخصات مجازی و در بین این همه چیزهای مجازیتنها یک چیز حقیقت دارد تنهایی من...  …
  • تو را عادلانه در آغوش میکشم...

  • یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشهبدی هاش یادت میرهنامردیش یادت میرهبی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میرهوقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میرهفقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!تورا نه عاشقانهنه عاقلانهو نه حتی عاجزانهکه تو را عادلانه در آغوش میکشمعدل مگر نه آن است که هر چیز سر جای خودش باشد؟؟!…
  • مگر از اول بود ؟!

  • به همه چیز عادت می کنیمبه داشته ها و نداشته هایمانخیلی طول نمی کشد که جلوی آینه زل بزنی به خودتموهایت را کنار بزنی و با خودت بگوییاصلا مگر داشتی اشمگر از اول بود ؟! که بودن و نبودنش مهم باشد …      
  • یــــــــــــاد آور...!

  • کلاف زندگیم بدجور داره میپیچه و گره خورده . دلم را گم کرده ام . فکر می کنم لای روزمرگی های زندگیم باشد و یا لای بدوبدو های زندگی امفـرض کـن بــه عـکــاس بـگـویــــــــم :تـارهـای سـپـیــــــد را سـیــاه کـنـــــــد.....و چـیـــــن و چـروك هـا را مـاسـت مـالـــــــی...و حـتـی از آن خـنـده هـا کـه دوسـت داری بـرایـم بـکـارد،بـاز هـم از نـگـاهـــــــــم پـیـداسـت چـقــــدر ...بـه نــبـــودنـــت خـیـر…
  • دوباره سیب بچین حوا...

  • در خیال دیگری میرفت...و من چه عاشقانه کاسه ی اب پشت سرش خالی میکردم...بگذار آنچه از دست رفتنیست از دست برود...!!من آنچه را میخواهم که به رنگ التماس آلوده نباشد...!!کسی دستهایت را نمیگیرددر جیبت بگذار..شایدخاطره ای ته جیب مانده باشد که هنوز گرم است........!!!!! دوباره سیب بچین حوا... من "خسته ام " بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند. …
  • خیلی دلم گرفته...

  • وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیروای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیرخسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته امدر حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره امهمه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دل…
  • کلافه شدم....از همه دنیا!

  • حوا بودטּ تاواטּ سنگینی دارد ...وقتی آدمـ ها برای هر دمـ و بازدمـ ,هوا نیاز دارند ...   بغض گلویم را میفشارد و من از همه ی دوستانم دور مانده اممن دور مانده ام یا آنها از من دور شده انددر این دنیا همیشه تنها بوده امدیگر کسی پیدا نمیشود که با منـــــــ گریه کندکه برای منــــــ گریه کندحتی کسی حاضر نیست با من بخنددمن در گوشه ای از این دنیاتنها مانده ام       خونه بوی نم میدهوقتی ک…
  • نسل من..........

  • فاجعه که فقط جنگ و کشتار و آوارگی نیست، یا سیل و زمین لرزه و آوار.فاجعه همون پسر نوجوون تنها و اخموییه که دیشب توی پارک دیدیمش.بلند بلند موزیک گوش می کرد ، شونه ها رو کشیده بود بالا کمی و نگاهش فقط به زمین بود.فاجعه اونهایی بودن که خندیدن: آخی طفلک، بسوزه پدر عاشقی!فاجعه این خیاله که "ای بابا، هنوز اولشه!"، که "بزرگ میشه یادش میره"، یا بدتر، "به این روزاش می خنده" !فاجعه این جاست که یادش نمیره. که…
  • مالِ دیـگری نباشد...

  • میدونی خدا تو دنیات گاهی اوقات آدما به جایی می رسن که دلشون می خواد داد بزنن و بگن "بسه دیگه نمی کشم" میدونی من به اونجا رسیدم صدای خورد شدنم رو حس می کنم اما عرضه ی فریــــــــــــــــــــــــــــــاد زدن ندارم شاید اگه داد بزنم سریع بیای ولی مثل آدمی شدم که می خواد داد بزنه و انگار یکی جلو دهنش رو گرفته واست نوشتم چون نتونستم داد بزنم حس بدی دارم تنهایی شکستن با وجود اینکه بدونی چند نفر دوست دار…