متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


Toska
Toska
۱۳۹۳/۰۱/۲۲

نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن

چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن

تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن

«سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی»*
تو خود آفتاب خود باش ، طلسم کار بشکن

به سرای تا که هستی که سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن

شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه دیوسار بشکن

ز برون کسی نیاید چو بیاری تو، اینجا
تو ز خویشتن برون آ، سپه تتار بشکن.

*******************************

«از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است// جایی برای کینهٔ دشمن نمانده است»

+++++5+++++