متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • طلوع اخر

  • در آخرین طلوع عشقمان آنچه در دلم بود را به تو گفتم   و بعد از آن تنها سایه ای را دیدم از دور دستها که می رود ... میرود و پشت سرش را هم لحظه ای نگاه نمیکند که ببیند یکی با چشمهای خیس نظاره گر غروب آفتاب دلش است ... و این چشمهای خیس نگذاشتند من حتی لحظه رفتنت را هم ببینم تنها میدانستم داری میروی شکایت از دل ، شکستن سکوتی که نباید میشکست و گفتن آنچه درلحظه ی رفتنت دلم را وادار به اعتراف کرد …
  • کاش همیشه روزهایم برفی باشد

  • آرام می بارد، بی صدا مینشیند ، با خود سکوت را به همراه می آورد بی صدا و آرام رنگ دنیا را سفید میکندکاش همیشه روزهایم برفی باشد ، تا دیگر نبینم سیاهی های این زندگی را تا ببینم همه چیز به رنگ سفید است ، آرامش من در همین است کاش همیشه روزهایم برفی باشد ، تا وقتی قدم میزنم زیر پاهایم نرمی زمین را حس کنمحس کنم سبک شده ام ، انگار که در حال پروازمکاش همیشه روزهایم برفی باشدتا نبینم سیاهی ها را ، نبی…