متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • دلکم....

  • حیف این دل ساده من به پات فنا شد افتاد زیر پات و شکست برات فدا شد آخه دلش خوش بود یه روز،پیشت میشینه ندید چه کارا کردی تو ،بذار نبینه لبای پر خنده ما،ساکت و بی صدا شدن آخر عشق یعنی همین، از هم دیگه جدا شدن خودت می دونی رفتنت ،روحم و داغون می کنه دلم می خواد گریه کنم،شاید که آرومم کنه بهم بگو بی معرفت،چه کاری بود کردی با من گناه من چی بود که تو،این همه بد کردی به…
  • پدرم مرد

  • پدرم مرد. همه چیز در یک لحظه وبه همین کوتاهی اتفاق افتاد.پدرم مرد و وقتی تمام غرور او لای کفن سفید داخل یک قبر کوچک جمع شده بود من مفهوم کوچک بودن دنیا را با تمام وجودم حس کردم. پدرم مرد اما بازهم خورشید طلوع کرد و دوباره ماه درخشید . کودک همسایه متولد شد. آسمان بارید. ماشین عروس از کنارم گذشت ... . پدرم مرد و هیچ چیز تغییر نکرد .... زندگی همچنان جاریست. مادرم میگه : دلم برای روزهایی که بابات بود …
  • درد بی درمان

  • همچنان لحظه های سرد تنهایی میگذرد اما هنوز باور ندارم که تنهایم. همچنان عمر میگذرد ولی هنوز باور ندارم که در این دو روز دنیا دو روز آن پر از غم است . همچنان زندگی ساز خودش را میزند ولی سرنوشت با آن ساز نمی رقصد. همچنان در حسرت بهار نشسته ام ، اما نمیدانم که خزانی زیباتر از بهار را پشت سر گذاشته ام . این دل لحظه به لحظه بهانه هایش را بیشتر میکند اما نمیداند حتی این بهانه ها نیز دیگر به یاری او نمی …
  • امروز پنجشنبه س .................

  • پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من مه گردون ادب بودی و در خاک شدی خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من از ندانستن من، دزد قضا آگه بود چو تو را برد، بخندید به نادانی من آن که در زیر زمین، داد سر و سامانت کاش میخورد غم بی‌سر و سامانی من بسر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم آه از این خط که نوشتند به پیشانی م…
  • ادم بی دلیل...

  • ﮐﻨﺎﺭﻡ هستیو ﺍﻣﺎ ؛ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ... ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﯾﻨ بوده که : ﮐﻼً ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﺕ ﻓﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﻩ !!! ﺁﺧﻪ ﺁﺩﻡ ﺍﻧﻘﺪ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ؟ نه آدم اینقد بیشعععععور ؟؟؟ نه اصن شما جای من آدم اینقددددد …؟!   …
  • کسی چه می داند..................

  • کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!! ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!! درون کلبه ی خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد!!! و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم درون سینه ی پرجوش خویش اما!!! کسی حال من تنها نمی پرسد ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!! که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او ودیگر هیچی …
  • فقط برای پدرممممممممممممممممممممممم

  • سلام مهربونم نامه نوشتن واست خیلی سخته خدا می دونه برای هر جمله ایی که مینویسم چقدر گریه می کنم.وقتی سنگ صبوری ندارم وقتی دلتنگم وقتی دلم از همه آدم های دنیا نا امید میشه هیچ چاره ای جز نوشتن ندارم . حالم اصلا خوب نیست اینو فقط خدا می دونه.خیلی سخته وقتی باید قبول کنم این نامه ها هیچ وقت جوابی ندارن خیلی سخته خیلییییییی تو به من بگو چطور باید فریاد دلتنگی هامو توی نامه هام به تصویر بکشم ؟ چطور خرد…
  • "درباره ی من:منننننننننننننننن

  • هی رفیق… بغض هایم را مسخره نکن… به سه نقطه های اخر حرفهایم نخند تمام زندگیم نقطه چین است… اینها تمام نوشته های تاریکی ذهن و دنیای من است…. اینجا کلبه ی محشت من است… چرخ و فلک خاطره هاست… سکوت چشم ها و سرسره ی بغض هاست…. در دنیای تاریک و سیاه من خبری از گل و درخت نیست روشنی نیست سیاهی مطلق است….. هی رفیق سکوت کن و رد شو… چشم هایت را ببن…
  • ایستگاه اخر...

  • قطاری که به مقصد خدا می رفت ٬ لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست ٬ کیست که با ما سفر کند ؟ کیست که رنج و عشق توامان بخواهد ؟ کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن ؟ قرن ها گذشت اما از بیشمار آدمیان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند . از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود . در هر ایستگاه که قطار می ایستاد ٬ کسی کم می شد . قطار می گذشت و سبک می شد . زیرا س…
  • خدا

  • روزهایی بدی در زندگی آدم می رسد، که هیچ کسی حتی نمی پرسد "خوبی؟" برای چنین روزهای بدی، نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی و نامش چه زیباست… "خــــدا" .