متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران



نشسته منتظر بر در دو چشمان پر از گوهر
به راه آن نگاری که رخ قرص قمر دارد
 
ز دل میخواهم آن مه وش که در پنهانی قلبش
نشسته اختری یکتا و جای یک نفر دارد
 
به پای آن بت شیرین که پیوندم به او دیرین
نشینم چونکه میدانم دلم با او ثمر دارد
 
بگردم گر همه دنیا به جمع پیر و هم برنا
بدانم ماه قلب من سوا از هر که سر دارد
 
به ابرویش خم و تیزی به چشمش میل خونریزی!
اگر دارد، ولی دانم به دل چیز دگر دارد...
 
قدش چون سرو خوش بالا مرامش مرد بس والا
کلامش قند و شیرینی، لبش شهد شکر دارد
 
ببین گیسوی ِ چرخنده کمر باریک رقصنده
دو گونه بر رخ زیبا چو گل رنگ حَمر دارد
 
همه دردم ز فقدانش حسودم بر مُحبانش
دلم میسوزد و آهم همه سوز جگر دارد
 
نهالی دست او بودم نبودش را نیاسودم
ز هجر او دل ریشم عجب میل تبر دارد!
 
گهی فریادِ بی پروا گهی بی واژه در نجوا
بگویم " عاشقم بر تو" خدا حالم خبر دارد
 
دلم بی عشق میگیرد هزاران بار میمیرد
دعای قلب بشکسته بدانم بد اثر دارد
 
برفت از دل همه طاقت همه حزن است هر ساعت
خدا، آغوش را بگشا... دلم عزم سفر دارد
 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Nazanin_Ali
ارسال پاسخ