بلاگ كاربران
در این شبهای بی قراری چیزی نمانده که با دلم در میان بگذاری
همه چیز از احساست پیداست ، در این لحظه های نفسگیر ، چیزی
نمانده جز دلتنگی و انتظارو این دل عاشق من ،
همیشه بهانه میگیرد از منبهانه تو را ،
تو را میخواهد نه دلتنگی ها را،
تو را میخواهد نه به انتظارت نشستنها را
!در این شبهای بی قراری چیزی نمانده از من ،
جز یک دل بهانه گیرباز هم گرچه نیستی در کنارم ،
اما در این هوای سرد ، عشق نفسهایت
مرا گرم نگه داشته…به این خیال که تو هستی ،
همه چیز سر جای خودش باقیست ،
تنها جای تو در کنارم خالیست،
به این خیال که تو هستی شبهایم مهتابیست ،
تنها درد من در این شبها ، تنهاییست
!به این خیال که تو هستی ،
بی خیال همه چیز شده ام ، درحسرت دوری ات تنها و آشفته ام
کجا بیایم که تو باشی ، کجا بروم که تو را ببینم ،
کجا بنشینم که تو هم بیایی،
دلم تنها به این خوش است که هر جا باشی ،
همیشه در قلبم میمانی اما تو بگو دلتنگی هایم را چه کنم؟
لحظه به لحظه بهانه های این دل بی تابم را چه کنم؟
تو بگو اشکهایم را چه کنم ، انتظار ،
انتظار ، این انتظار سخت را چه کنم؟
فرقی ندارد برایم دیگر ، مهم این است که تو هستی ،
مهم این است که همیشه و همه جا مال من هستی اگر
من در این گوشه تنها نشسته ام و به تو فکر میکنم ،
تو در گوشه ای نشسته ای و در خیالت به من نگاه میکنی ،
اگرمن با هر تپش از قلبم تو را یاد میکنم ،
تو در آن گوشه با یادت مرا آرام میکنی
اگر من در این گوشه چشم انتظار نشسته ام ،
تو در آن گوشه از شوق دیدار همه ی
چوب خطهای این انتظار را پاک میکنی...
مرسی
زیبا بود ممنون
ممنون
زیبا بود