متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • سیاهی لبهایم

  • سیاهی لبهایم از سیگار و قلیون نیست . . . لبهایم عزادار حرفهای نگفته دلم است . . .
  • یه وقتایی لازم نیست

  • یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر... همین که دستت رو آروم بگیره..... یه فشار کوچیک بده..... این یعنی من هستم تا آخرش..... همین کافیه....!
  • دوستت دارم...که برایت مینویسم...

  •  دوستت دارم...که برایت مینویسم...خاطراتت صف کشیده اند !یکی پس از دیگری …حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !و من …فرار می کنماز فکر کردن به تومثل رد کردن آهنگی که …خیلی دوستش دارم... خیلی
  • چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی

  • چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی.. یکی که بهش اعتماد داری.. بهت اعتماد داره.. از دلتنگی هاش برات میگه.. از دلتنگی هات براش میگی.. آروم میشه.. آروم میشی.. حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه.. این حس مثل قطره های باران پاکه ..!!   …
  • آموخته ام//////

  •   آموخته ام که وقتي عاشقم عشق در ظاهرم نيز نمايان مي شود. آموخته ام که عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت . آموخته ام که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشقش شويم . آموخته ام که اين عشق است که زخم ها را شفا ميدهد ، نه زمان . آموخته ام که تنها کسي مرا شاد ميکند ، که بمن ميگويد « تو مرا شاد کردي » آموخته ام که گاهي مهربان بودن بسيار مهمتر از درست بودن است . آموخته ام که مهم بودن…
  • زاهدی گوید

  • زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد .اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش سا…
  • هیچوقت به یک زن دروغ نگو.

  • هیچوقت به یک زن دروغ نگو.  مردی با همسرش تماس گرفت و گفت:” عزیزم ازم خواستن که با رئیس و چنتا از دوستاش برای ماهیگیری به کانادا بریم” ما به مدت یک هفته اونجا می مونیم.این فرصت خوبیه تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم پس لطفا لباس کافی برای یک هفته برام بردار و وسایل ماهیگیریمو هم آماده کن ما از اداره حرکت می کنیم و من سر راه وسایلم رو از خونه بر می دارم ، راستی اون لباسای راحتی …
  • خدایا تو دانی

  •  خدایا تو دانی که در زندگانی چه کرده به من مهربانی من خدایا تو دانی که این مهربانی شده دشمن جاودانی من کسی که دلم را کشیده خدایا در اتش غم نگفته که با او به غیر محبت چه کرده دلم بلا دیدم از دل خطا دیدم از دل نخواهم دلی را دل قابلی را که شد باعث نا توانی من به عشقی اسیرم به دردی دچارم که از محنت ان قراری ندارم سیه شد از آان زندگانی من...............…
  • **شايد آن روز كه سهراب نوشت :

  • **شايد آن روز كه سهراب نوشت :تا شقايق هست زندگي بايد كرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشتبايد اينجور نوشت ، هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچك و ياسزندگي اجباريست***   حق با سکوت بود صدا در گلو شکستتا آمدن با تو خدا حافظی کنمبغض امان نداد و خدا... در گلو شکست…