متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


milad2222
milad2222
۱۳۹۴/۰۵/۰۳

بغضی که مانده در دل من وا نمی‌شود

حتی برای گریه مهیا نمی‌شود

بعد از تو جز صراحت این درد آشنا

چیزی نصیب این من تنها نمی‌شود

آدم بهانه بود برای هبوط عشق

اینجا کسی برا تو حوا نمی‌شود

دارم به انتهای خودم می‌رسم ببین

شوری شبیه باد تو برپا نمی‌شود

از من مخواه تا غزلی دست و پا کنم

احساس من درون غزل جا نمی‌شود

milad2222
milad2222
۱۳۹۴/۰۵/۰۳

هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور



بانـــــــــــــو، شبیه خودت؛ ساده - پر غرور

من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها



از کوچـــــــه های شهر دلم میکنی عبور

یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود



یا اینکه آرزوی تو را میبرم به گــــــــــور

بی تو، خراب، گنگ، زمینگیر میشوم



مانند شعرهای خودم؛ شکل بوف کور

کِی میشود میان کوچه... نه، صبر کن، نیا



میترسم از حسادت این چشـم های شور

تقدیر من طلسم تو بود و عذاب و شعر



از چشــــم های شرجیت اما بلا یه دور

milad2222
milad2222
۱۳۹۴/۰۵/۰۳

تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،

ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت ...!

انـدازه مـی گـیـری !

حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !

مقـایـسـه مـی کـنـی !

و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد

بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،

کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،

که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،

به قـدر یـک ذره ،

یک ثانیه حتی !

درست از همانجاست که توقع آغاز می شود

و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم...!

milad2222
milad2222
۱۳۹۴/۰۵/۰۲

تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم

روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم

حال اگر چه هیچ نذری عهده دار وصل نیست

یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی

شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود

من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!

ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من!

من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم

لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید

تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم

milad2222
milad2222
۱۳۹۴/۰۵/۰۲

لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن

بیـن روح و بدن ات فاصله تعیین کردن

نقشه می ریخت مرا از تو جدا سازد "شک"

نتوانست، بنا کـــرد بــــه توهیـــن کردن

زیـــر بار غم تـو داشت کسـی له می شد

عشق بین همه برخاست به تحسین کردن

آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام

که نمانده است توانایی نفرین کردن

"با وفا" خواندم ات از عمد که تغییر کنی

گاه در عشق نیــاز است به تلقین کردن

"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست"

خط مزن نقش مرا مـوقـــع تمریــن کردن!

وزش باد شدید است و نخ ام محکم نیست!

اشتباه است مرا دورتر از ایـــن کردن

milad2222
milad2222
۱۳۹۴/۰۵/۰۲

نگیر از این دل دیوانه، ابر و باران را

هوای تنگ غروب و شب خیابان را

اگر چه پنجره ها را گرفته ای از من

نگیر خلوت گنجشکهای ایوان را

بهار، بی تو در این خانه گل نخواهد داد

هوای عطر تو دیوانه کرده گلدان را

بیا که تابستان، با تو سمت و سو بدهد

نگاه شعله ور آفتابگردان را

تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد

و بی پرنده گی عصرهای آبان را

سرم به یاد تو گرم است زیر بال خودم

اگر به خانه ام آورده ای زمستان را

بریز! چاره ی این عشق، قهوه ی قجری ست

که چشمهای تو پر کرده اند فنجان را ...!

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۱/۳۰

تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،

ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت ...!

انـدازه مـی گـیـری !

حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !

مقـایـسـه مـی کـنـی !

و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد

بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،

کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،

که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،

به قـدر یـک ذره ،

یک ثانیه حتی !

درست از همانجاست که توقع آغاز می شود

و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم...!

milad2222
milad2222
۱۳۹۲/۱۱/۲۵

تویی كه عاشق باران مستمر باشی
برای قطره ی باران تو یك ثمر باشی

پری كه زاده شدی با صدای دریایی
بگو چكار كنم تا كه بیشتر باشی

چطور در قفس تنگ زندگی بودی
برای خالق دنیا تو یك اثر باشی

و عاشقانه سروده خدا برای دلت
تو وارث همه ی واژه های تر باشی

چگونه می شود اینبار در غزل جا داد
صنوبری كه برای غزل هنر باشی

نمی شود كه برایم همیشگی باشی
مثال بارش باران ، تو مختصر باشی

milad2222
milad2222
۱۳۹۲/۱۱/۲۵

تکرار در تکرار ، از تکرار سيرم
ماهم ولي در دستهاي شب اسيرم

اي آسمان بشکن غرور ابرها را
ديگر ترک خورده ست اندام کويرم

موساي من افتاده در نيلي خروشان
اي کاش سمت قصر تو باشد مسيرم

گاهي شبيه اشک ، گاهي مثل صنعان
من در سقوط از چشم مردم بي نظيرم

فرياد مردان و زنان را جمع کردم
دردي هزاران ساله آمد از نفيرم

آن کرکس تنها و مغرورم که حتي
در انتخاب لاشه ها هم سخت گيرم

وقتي قفس با آسمان هم دست باشد
فرقي ندارد پر بگيرم يا بميرم

اي مرگ ! اي پتياره ي هم خوابگي ها
مي خواهم از لبهات حقم را بگيرم

arefeh
arefeh
۱۳۹۲/۱۱/۲۵

تنهایی بد است ، اما بدتر از آن این است

که بخواهی تنهاییت را با آدمهای مجازی پر کنی

آدم هایی که بود و نبودشان به

روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد