متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


milad2222
milad2222
۱۳۹۲/۱۱/۰۱

کاش می شد در زمان عاشقی
عشق را در هر کجا فریاد زد
در زمان گیر دار زندگی
لحظه ها را یک به یک احساس داد
کاش می شد در شمار لحظه ها
عشق بی قید و قفس را یاد کرد
در حضور گرم و پرشور دو دست
لذت با هم شدن را یاد کرد
کاش می شد در کنار یکدگر
از حصار این مکان آزاد شد

sepide_naderi
sepide_naderi
۱۳۹۲/۱۰/۲۹

عاقا جدیدا رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری
دیدیم عروس نشسته خیلی ریللللللللکککککککککس با شلوار لی و تیشرت.

انقده پررو بود همش سیخ تو چشای هممون نگاه میکرد

مامانم توگوشم گف خوبه والا نه شرمی... نه حیایی... نه... همین جوری داشت میگف که
یهو دیدیم عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد. !!!!!!!!
در بهت و حیرت بودیم که ....

هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بوده!!!!

sepide_naderi
sepide_naderi
۱۳۹۲/۱۰/۲۹

یه روز انگشته با دماغه دعواشون

میشه دماغه میگه دیگه بهت

جنس نمیدم..!

حال بهم زنم خودتی...!