متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


صلوات خاصه حضرت:
 
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَحُجَّتِكَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّيقِ الشَّهيدِ صَلوةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً كَاَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِيآئِكَ
 
خدايا درود فرست بر على بن موسى الرضا آن امام پسنديده با تقواى پاك و حجت تو بر هر كه روى زمين و هر كه در زير زمين است آن راستگوى شهيد درودى بسيار و تام و تمام و پاكيزه و پيوسته و پى در پى و دنبال هم مانند بهترين درودى كه مى فرستى بر يكى از دوستانت
 
زیارت مختصر امام رضا علیه السلام :
 
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِىَّ اللَّهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ الْهُدى وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّكَ مَضَيْتَ عَلى ما مَضى عَلَيْهِ آبآؤُكَ الطّاهِرُونَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلى هُدىً وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ اِلى باطِلٍ وَاَنَّكَ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَاَدَّيْتَ الاَْمانَةَ فَجَزاكَ اللَّهُ عَنِ الاِْسْلامِ وَاَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزآءِ اَتَيْتُكَ بِاَبى وَ اُمّى زآئراً عارِفاً بِحَقِّكَ مُوالِياً لاَِوْلِيآئِكَ مُعادِياً لاَِعْدآئِكَ فَاشْفَعْ لى عِنْدَ رَبِّكَ
 
پس بچسبان خود را به قبر و ببوس آنرا و بگذار دو طرف روى خود را بر آن پس بگرد به جانب سر و بگو:
 
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْهادى وَالْوَلِىُّ الْمُرْشِدُ اَبْرَءُ اِلَى اللَّهِ مِنْ اَعْدآئِكَ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ بِوِلايَتِكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ
 
سلام بر تو اى ولى (و نماينده ) خدا و فرزند ولى او سلام بر تو اى حجت خدا و فرزند حجت او سلام برتو اى پيشواى هدايت و رشته محكم حق ، و رحمت خدا و بركاتش نيز بر تو باد گواهى دهم كه تو به همان راهى رفتى كه پدران پاكت بدان راه رفتند درودهاى خدا بر ايشان باد اختيار نكردى كورى (گمراهى ) را بر هدايت و تمايل نگشتى از حق بسوى باطل و تو براستى خيرخواهى كردى براى خدا و پيامبرش و پرداختى امانت را پس خداوند پاداشت دهد از دين اسلام و مسلمانان به بهترين پاداش ، آمده ام پدرم و مادرم به فدايت به درگاه تو براى زيارت با معرفت به حق تو و دوستدارم دوستانت را و دشمنم با دشمنانت پس شفاعت كن از من در نزد پروردگارت
 
سلام بر تو اى مولا و سرور من اى فرزند رسول خدا و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد گواهى دهم كه توئى امام راهنما و سرپرست با رشد و هدايت بيزارى جويم بدرگاه خداوند از دشمنانت و تقرب جويم بدرگاه خدا بوسيله دوستى تو درود خدا و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد

 

 

نام من رضاست


· شفا يافته: آندره (رضا) سيمونيان

· دين: مسيحي

· اهل ازبكستان، مقيم همدان

· نوع بيماري:لال بودن

داستان واقعي از شفا گرفتن آندره (رضا) مسيحي در حرم امام رضا از زبان خودش ميشنويم اتفاقي که هر روزه در حرم عشق رخ ميدهد و بنا به نقل مدير روابط بين الملل حرم امام رضا فقط در تابستان امسال 11 مسيحي شفاي لا علاجشان را از حضرتش گرفتند

، در اين مطب فقط شکسته دلي ميخرند و بس! مسيحي و مسلمان ندارد فقط کافي است دلت را يک دله کني و صداش بزني

چون فرد شفا گرفته يکي از دوستان مسيحي است به مناسبت رابطه مسيحيان با امام رضا در اين کلوب مطرح ميکنم اميدوارم که با فداي تنگ نظري ها نشود



آندره- آندره، ... ... ...

شنيد كه كسي او را به نام صدا مي كند.صدايي كه از جنس خاك نبود آبي بود،آسماني بود، آندره از خواب بيدار شد.
نگاهش بي تاب و هراسان به هر سو دويد، اما همه در خواب بودند.
جز خادم پيري كه كمي آن سو تر ايستاده بود و خيره نگاهش مي كرد. پيرمرد كه متوجه حالات آندره شده بود به سويش آمد و با لبخندي مهربان رو به روي او ايستاد. چي شده پسرم؟ آندره سكوت كرد، اما دلش هواي فرياد داشت. هواي گريه، دوست داشت خودش را در آغوش پيرمرد بياندازد و گريه كند. از ته دل فرياد برآورد، شيون كند، بغض كند، بغض بد جوري گلويش را گرفته بود، دلش مي خواست آن را بتركاند و عقده هايش را خالي كند.
پيرمرد رو به روي او نشست. دستي به شانه اش زد و دوباره پرسيد: چيزي شده؟ آندره وا مانده از خواب، خود را در آغوش پيرمرد انداخت، ديگر طاقت نياورد. هاي هاي گريه كرد، پيرمرد دستي به پشت آندره زد وگفت: گريه كن فرزندم، فرياد بزن، گريه عقده ها رو خالي مي كند، درد رو تسكين مي ده، گريه كن آندره همچنان مي گريست.
حالا ديگر همه بيدار شده بودند و با نگاههاي پر سوال، آندره را مي نگريستد، پيرمرد پرسيد چي شده؟ تعريف كن. آندره خودش را از آغوش پيرمرد كند، تكيه اش را به ديوار داد و نگاه خويش را به آسمان دوخت، آسمان با همه ستاره گان در نگاهش ريخت، دسته اي كبوتر از برابرش گذشتند و در پهنه اسمان گم شدند اندره نگاهش را بست و بي آن كه كه جواب پيرمرد را بدهد در دل گفت اي كاش هرگز بيدار نمي شدم.
صداي پيرمرد را شنيد، باز مي پرسيد چرا حرف نمي زني؟ بگو چي شده؟ خواب ديدي؟ تعريف كن! آنرده چشمانش را گشود و نگاهش را درنگاه مهربان پيرمرد دوخت و با ز بان اشاره به او فهماند كه حرف زدن نمي تواند پيرمرد غمگين از جابرخاست، سعي كرد بغض و اشكش را از آندره پنهان نمايد.
رو گرداند و پشت به او دور شد، آندره ديد كه شانه هاي پيرمرد مي لرزيد. آندره مسلمان نبود، اما پس از قطع اميد از همه جا به درگاه امام رضا(ع) آمده بود، بارها از خود پرسيده بود آيا امام (ع) با وجود آن همه دردمند و حاجتمند مسلمان، نظري هم به بنده خداي مسيحي خواهد داشت؟ بعد خود را نويد داده بود كه بي شك حاجتش روا خواهد شد.
پس با اميد به التجا نشسته بود. پدر چه شوق وشعفي داشت. مادردرپوست خود نمي گنجيد، پس از سالها دوري و فراق قرار بود به ايران برگردند وخويشاني كه شايد هيچ كدامشان را نديده بودند. ببينند آندره و خواهرش النا ايران را نديده بودند. شوق ديدار اين سرزمين را داشتند، آنها را هي شدند از مرز كه گذشتند ديگر سر از پا نمي شناختند، پدر مادر با شوق جاي جاي سرزمين ايران رابه فرزندان نشان مي داد و با ذوقي فراوان از خاطرات دورش تعريف مي كرد.
آنقدر غرق در شعف و شادماني بود كه اصلا متوجه تريلي سنگيني كه با سرعت از روبه رو مي آمد نشد و تابه خود آمد صداي فرياد جگر خراش زن و فرزندانش باصداي مهيب برخورد تريلي و اتومبيل او در آميخت.
پدر و مادر آندره در دم جان سپردند و آندره و النا به بيمارستان منتقل شدند. بعد از بهبودي، النا طاقت اين سوگ بزرگ را نياورد و عازم ازبكستان شد. اما آندره با همه اصرار خواهرش با او نرفت وتصميم گرفت درايران بماند.
آندره در اثر شدت تصادف قدرت تكلمش را از دست داده بود اوكه سرنوشت آندره را رقم مي زد پاي او را به منزل زن و مرد جواني كشاند كه پس از گذشتن سالها ازدواج هنوز صاحب فرزندي نشده بودند. پدر و مادر جديد آندره براي بهبودي او از هيچ تلاشي فرو گذار نكردند، اما تو گويي سرنوشت او اين چنين رقم خورده بود كه لال بماند.
آندره هر روز مشاهده مي كرد كه پدر ومادر خوانده اش بعد از راز و نياز به درگاه خداوند طلب شادي او را از خداي مي كردند. او هم با دل شكسته اش رو به خدا طلب شفا مي كرد.
سالها گذشت آندره بزرگتر شده بود و درمغازه ساعت سازي مشغول به كار گرديد و بر اثر دردي كه داشت گوشه گير و منزوي شده بود.
روزي پدر با چشماني اشكبار به سراغش آمد و گفت درسته كه همه دكترها جوابت كرده اند اما ما مسلمونا يك دكتر ديگر هم داريم كه هر وقت ازهمه جا نا اميد مي شيم مي ريم سراغش، اگر تو بخواي مي برمت پيش اين دكتر تا ازش شفا بگيري.
آندره نگاه پرتمنايش را به پدر دوخت، چهره پدر در برابر نگاه گريان اودرهم مغشوش وگم شد.
اين اولين باري بود كه آندره چنين مكاني را مي ديد.
هيچ شباهتي به كليساي كه او هر يكشنبه همراه پدرو مادر و خواهرش مي رفت نداشت.
حرم پر از جمعيت بود، همه دستها به دعا بلند بود. پرواز كبوتران بر بالاي گنبد طلايي امام، توجه آندره را سختبه خود جلب كرده بود.
پدر، آندره را تا كنار پنجرة فولاد همراهي كرد. بعد ريسماني برگردن او آويخت و آن سرطناب را به پنجره فولاد بست.
آندره متحير به پدر و حركات و اعمال او نگاه مي كرد و با خود مي گفت اين ديگر چه نوع دكتري است؟ پدر كه رفت، آندره خسته از راه طولاني بر زمين نشست و سر را تكيه ديوار داد و خواب رفت.
نوري سريع به سمتش آمد، سعي كرد نور را بگيرد، نتوانست، نور ناپديد شد، دوباره نوري آنجا مشاهده كرد كه به سويش مي آيد، از ميان نور صدايي شنيد، صدايي كه او را با نام مي خواند.
آندره! آندره! بي تاب از خواب بيدار شد، شب آمده بود با آسماني مهتابي، حرم در سكوتي روحاني غرق شده بود، خادم پيري كمي آن سوتر ايستاده بود و او را مي نگريست.
ساعت حرم چند بار نواخت، آندره دلش مي خواست باز هم بخوابد و آن نور را ببيند و آن صداي ملكوتي را بشنود، خانم پير به سمت او مي آمد. همان نور بود.
آبي- سبز-سفيد، نه نمي توانست تشخيص بدهد، نوري بود به همه رنگها، مرتب به سمت او مي آمد و باز دور مي شد، آندره مانده بود متحير، هر بار دستش را دراز مي كرد تا نور را بگيرد، اما نور از او مي گريخت.
ناگهان شنيد كه از ميان نور صدايي برخاست صدايي كه از جنس خاك نبود، آبي بود، آسماني بود، صدا او را به نام خواند.
آندره! آندره! خواست فرياد بزند، نتوانست، نور ناپديد شد، آندره دوباره از خواب بيدار شد، همان پيرمرد با تحير به صليب گردنش نگاه مي كرد، تو.....تو مسيحي هستي! آندره با سر پاسخ مثبت داد.
پيرمرد صليب را از گردن او گشود. با دستمالي عرق را از سرورويش پاك كرد و بعد سر او را روي زانويش گذاشت و گفت راحت بخواب آندره پلكهايش را روي هم گذاشت، خواب خيلي زود به سراغش آمد. باز نوري ديگر اين بار سبز سبز، به خوبي مي توانست تشخيص بدهد.
نور به سمتش آمد و از ميانه آن صدايي برخاست. نامت چيست؟ تكاني خورد.
متحير بود شنيده بود كه او را به نام صدا كرده بود.
پس دليل اين سوؤال چه بود؟ شگفت زده وامانده بود از پاسخ، از نور صدايي ديگر برخاست: نامت را بگو: آنقدر اشاره به زبانش كرد كه قادر به تكلم نيست.
از ميانه نور دستي روشن بيرون آمد. حالا بر زبان آندره كشيد و گفت؟ حالا بگو نامت چيست؟ آندره آرام آرام زبان گشود گفت: آن.....آند....آندر.... اما نتوانست نامش را كامل بگويد.
دوباره از ميان نور صدايي شنيد كه : بگو نامت را بگو، اندره دهان باز كرد وبا صداي موكد فرياد زد: اسم من رضاست، رضا....

رضا همچون بلمي بر امواج دستها مي رفت، لباسش هزار پاره شده بود، هزار تكه براي تبرك. نقاره خانه با شادي او همنوا شده بود و مي نواخت، چه معنوي و روحاني چه پر عظمت و جاودانه.





تمام مدارک پزشکي و سابقه بيماري و اظهارات پزشکان بعد از شفا گرفتن آندره (رضا) سموئيان در مستندات حرم امام رضا(ع) بخش شفا يافتگان به نام وي ثبت است

نظرات دیوار ها


(:
ارسال پاسخ

سلام بر قبله ی هشتم اقا امام رضا {ع}

تسلیت

مرسی داداش رامین گل

elenaal
ارسال پاسخ

سلام بر شاه خراسان.

mrb62
ارسال پاسخ

ممنون
التماس دعا
تسلیت

кнαησσм gσℓ
ارسال پاسخ

صلوات خاصه حضرت:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَحُجَّتِكَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّيقِ الشَّهيدِ صَلوةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً كَاَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِيآئِكَ

خدايا درود فرست بر على بن موسى الرضا آن امام پسنديده با تقواى پاك و حجت تو بر هر كه روى زمين و هر كه در زير زمين است آن راستگوى شهيد درودى بسيار و تام و تمام و پاكيزه و پيوسته و پى در پى و دنبال هم مانند بهترين درودى كه مى فرستى بر يكى از دوستانت


мя_κıпɢ
ارسال پاسخ

سلام،سپاس
تسلیت!

parni
ارسال پاسخ

mersii va tasliat migam


eltemase doa

saghar9017
ارسال پاسخ

دعا کنید منووو خیلی.......

SoGanD_20
ارسال پاسخ

تسلیت

ممنون

asheghedelbar
ارسال پاسخ

شهادت امام رئوف را تسليت عرض ميكنم

سپاس از بلاگ خوبت

sharareh72
ارسال پاسخ

tanhaa21 :
یا امام رضا{11}{11}{11}

{11}{11}

دلم خیلـــــــــــــــــــــــــی خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی برای حرم آرامش بخشش تنگ شده خیلی{11}

رفتی حرم میشه یه گوشه کوچولو از دعاهات به یاد منم باشی از اقا بخوای منم بطلبه بخدا دیگه هیچی ازش نمیخوام{11}{11}

ممنونم{67}

rast mige onja aramesh bakhshtarin jas baram
khoda ziarat emam reza ro ghesmate hame bokone

*****************************************************
mamnonam bekhaterh blog fogholadaton
man hame be hame asheghai emam reza tasliat migam

_SahaR_
ارسال پاسخ

بچه ها التماس دعا

ممنون رامین جان

Farhad_Irani
ارسال پاسخ

dالسلام علیک یا علی بن موسی الرضا

فردا موروم فلکه اب دسته ببینوم رامینی ! دوستان از دعای خیرتان ماره محروم نکنن

ممنونم رامین جون

صبا
ارسال پاسخ

ممنون.

reyhaneh
ارسال پاسخ

امام رضا خیلی گله دارم اما بماند برای بعد

هر چند هیچوقت جوابمو ندادی ولی همیشه

عاشق زیلرتت بودم

ممنون بلاگ زیبایی بود اشکم در اومد

راميـن
ارسال پاسخ

امام رضا (ع):
کسی که مصائب ما را به یاد آورد
پس بگرید و بگریاند در روزی که چشم ها گریانند (روز حساب)، گریان نخواهد شد.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

امشب اشکت جاری شد ما رو هم دعا کن

amir_sakett
ارسال پاسخ

عرض تسلیت به شیعیان راستین
ممنون

راميـن
ارسال پاسخ

عاقبت از زهر مأمون، پاره شد قلب رضا
در میان حجرۀ در بسته، می‌زد دست و پا
گه، جوادش را، گهی معصومه، را می‌زد صدا
داغ او تا صبح محشر، بر دل سوزان ماست
شهادت امام رضا(علیه السلام) تسلیت باد

Asemon
ارسال پاسخ

ممنونم
تسلیت به همه عزیزان

آرش
ارسال پاسخ
lOvEGoD
ارسال پاسخ

تسليت
ممنون از بلاگ خوبت

mona_rt
ارسال پاسخ

عرض تسلیت و التماس دعا

مرسی دوست عزیز

gisha
ارسال پاسخ

تسلیت. و التماس دعا.

Amir_ehsan
ارسال پاسخ

مرسی ازت عزیز

jj12
ارسال پاسخ

خیلی ممنون

tanhaa21
ارسال پاسخ

یا امام رضا



دلم خیلـــــــــــــــــــــــــی خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی برای حرم آرامش بخشش تنگ شده خیلی

رفتی حرم میشه یه گوشه کوچولو از دعاهات به یاد منم باشی از اقا بخوای منم بطلبه بخدا دیگه هیچی ازش نمیخوام

ممنونم

00ALI
ارسال پاسخ

سپاس ! تسلیت ..........

melodi2014
ارسال پاسخ

تسلیت ...

ممنونم زحمت کشیدی ...

AZAD
ارسال پاسخ

تشکر
عرض تسلیت
05112003433

شماره مستقیم به حرم آقا امام رضا
مارو هم از دعای خودتون بهره مند کنید

marya1370
ارسال پاسخ

ramin2011 :
با نام رضا به سینه ها گل بزنید
با اشک به بارگاه او پل بزنید
فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید

شهادت غریب الغربا آقا امام رضا علیه السلام بر شما محبان آن حضرت تسلیت و تعزیت باد.

تشکر و تسلیت

zAfDa
ارسال پاسخ

تسلیت میگم

hedieh
ارسال پاسخ

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَحُجَّتِكَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّيقِ الشَّهيدِ صَلوةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً كَاَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِيآئِكَ

تسلیت.......

parsik
ارسال پاسخ

تسلیت...ممنون از بلاگتون خیلی زحمت کشیدید عجرتون با آقا...

PanGoOL
ارسال پاسخ

تسلیت!

راميـن
ارسال پاسخ

با نام رضا به سینه ها گل بزنید
با اشک به بارگاه او پل بزنید
فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید

شهادت غریب الغربا آقا امام رضا علیه السلام بر شما محبان آن حضرت تسلیت و تعزیت باد.

Hanna
ارسال پاسخ