متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


دم محرم بود و ما از اینكه نمی‌توانستیم برای امام خود عزاداری كنیم، به‌شدت ناراحت بودیم. زنده یاد ابوترابی پتویی به خود پیچیده

 

بود و زیر پتو، آرام به سینة خود می‌زد. پرسیدم: آقا سید! این چه دردی را دوا می‌كند كه در زیر پتو دستی به سینه بزنی؟ گفت:

 

می‌خواهم یادم نرود كه محرم است.

 


آن روز من و سیزده تن از اسرا را كتك زدند. بدن برخی از ما تا حدودی قوی بود؛ اما تن نحیف سید ابوترابی چگونه می‌توانست تحمل

 

ضربات را بكند؟ البته او تحمل كرد و آهی هم نكشید؛ مبادا روحیه اسرا تضعیف شود. خیلی برای ما سخت بود كه شاهد تنبیه و شكنجه

 

سید باشیم.
بعد از اتمام شكنجه، من به خاطر قدرت بدنی قادر به راه رفتن بودم؛ اما جسم ضعیف مرحوم ابوترابی نه؛ لذا سراغش رفته، ایشان را

 

بغل كردم و كشان كشان داخل آسایشگاه بردم. آن موقع بود كه احساس كردم امام حسین‏علیه‏السلام از دست این قوم هزار چهره چه

 

كشیده است.
  مرحوم ابو ترابي


منبع : راوي: صارم طهماسبي، ر.ك: ساعت به وقت بغداد، ج2، ص37 و 38


منبع کلام شهدا:اسك دين

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !