سلام من

به غنچه ای که صبحدم ، به خنده باز می شود . . .

می دونم پره حس دستات حرفات و توی سینه داری
عشق و از تو چشات می خونم خیلی حرف نگفته داری
عمری رو پای من نشستی ممنونم واسه این که هستی
ممنونم که به خاطر من چشمات و روی دنیا بستی
آره چشمات و روی دنیا بستی
تو می دونی همه حرفام و زدم التماسم بلدم تو فقط اشاره کن
تو می دونی همه دنیای منی آره تو خود منی تو فقط اشاره کن
تو می دونی همه حرفام و زدم التماسم بلدم تو فقط اشاره کن
تو می دونی همه دنیای منی آره تو خود منی تو فقط اشاره کن
تو فقط اشاره کن

من - تو : ما
یادت هست؟
حالا
تو ، او : شما
.
.
.
من هم به سلامت

++++5++++

فکر اقتصادی خوب زده به سرم :

میخوام برم خارج یکی از کلیه هامو بفروشم دلار بگیرم

بیام هم یه کلیه بخرم هم یه بنز کوپه!!