متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۸/۲۸

خسته‌ام

شبیه آن مسافری که

از هزار فرسخ سیاه آمده‌ست و

بازوان هیچ کس برای در بغل گرفتنش گشوده نیست.

خسته‌ام

شبیه قفل کهنه‌ای که

سال‌های سال بی کلید مانده‌ است.

خسته‌ام

شبیه نامۀ بدون مقصدی که

باد کرده روی دست پست‌چی.

خسته‌ام

شبیه پلّه‌های بی سر و تهی که...

خشک و خالیی که...

غم گرفته‌ای که...

چند پلّه خسته‌تر هنوز

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۲/۱۱/۰۱

من خود را از روی تعداد موانعی که در مسیرم قرار گرفته است معنی نمی کنم؛

من خود را از شجاعتی که پیدا کرده ام تا هدفهای تازه ام را با جدیت دنبال کنم معنی میکنم...

من خود را از روی تعداد ناامیدی هایی که با آنها موجه شده ام معنی نمی کنم؛

من خود را از روی بخشش و ایمانی که برای آغاز دوباره پیدا کرده ام معنی می کنم...

من خود را از روی دفعاتی که زمین خورده ام معنی نمی کنم

من خود را از روی دفعاتی که روی پای خود ایستاده ام و مبارزه کرده ام معنی می کنم...

من درد خود نیستم...

من گذشته ام نیستم...

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۲/۱۰/۲۵

تمام حجم خیالم از تو لبریز است

خیالم کوچک نیست

تو بزرگی...

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۲/۱۰/۲۱

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست...

af212
af212
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

ز تلخی سکوتت من چه بگویم / همان بهتر که از غم ها نگویم

تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم . . .

af212
af212
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود

از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود . . .

casino19
casino19
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

mamane 2stam asabi shode bod,2stamo nefrin mikard migof:ishala beri zire 19 charkh!...zapasasham hesab karde

ali1365
ali1365
۱۳۹۲/۱۰/۲۰

آدرس موفقیت : بزرگراه توکل ، بلوار آرامش ، خیابان آزاده
میدان عمل ، مجتمع نشاط ، واحد پشتکار ، پلاک ۲۰ ، منزل خوشبختی 5+

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۲/۱۰/۱۹

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست...

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

بــیا و معجــزه کن ...

آغوشت که باشد

غــروب هــای دلـــگیــرِ پــاییــز هم

دلـچــسب مــی شود

ایــن روزهـا

آرزوی پنهـــانی ام هــمیــن است

یک شـبی

همـــه ی خــودم را

در آغـــوشــت پـــیــدا کـــــنم!