هنوز به یاد می آورم “دوست داشتن” هایت را

که روزه ی سکوت ثانیه ها را می شکست

تو سخت به ثانیه هایم چسبیده ای . . .
•

کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

در عشق تو...
همانند دونده ی ماراتنی هستم که تا یه جایی
خوب دویدم ولی چون امید به رسیدن نداشتم،
رفتم یه گوشه ای نشستم و
دویدن رقیبهایم را برای رسیدن به هدف نظاره کردم!!!

گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..

.............................

بلاگ جدیدم : تمـام “زندگـ ے ام” ...

http://www.hamkhone.ir/member/592/blog/view/88148/

دوست عزیزم ، ممنون میشم ببینی و نظرگلت رو هم بنویسی

تا حالا دقت کردین یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی…
همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون تازه میفهمی چه غلطی کردی

+5

هدیه میخوای چکار...؟>>>رای میدم حال کن

گــــفته باشــــم !.!.!
مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛
تــــو امــــا .... چشم هـــــایت را ببنـــــــد !
سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی ... !

زمانه به من آموخت که دست دادن معنای رفاقت نیست ,بوسیدن قول ماندن نیست وعشق ورزیدن ضمانت تنها شدن نیست

منم بچه گیا فکر میکردم منو بدزدن...

روزگار با ما خوب تــ ! ـــا نکرد......

ما را خوب " تــــ ! ــــــا " کرد.....

+5