متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


taiger13
taiger13
۱۳۹۳/۰۹/۲۶

آنگاه که تولد دختری بیگناه مایه ننگ عرب ها بود !

آنگاه که زندگی برای دخترکان ساعتی به طول نمی انجامید ...

نیاکان پاکمان ، بلندترین شب سال را ،

شب تولد مینو ( الهه زن ) و میترا ( الهه خورشید ) را بنام یلدا نام نهادند,

گرامی داشتند و شادی کردند.

یلدا، یادگار نام وطن و عروس زمستان، در راه است.

ایران من ...مهربانم ...

یلدا پیشاپیش مبارک

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۱/۱۴

دستاشو مشت کرده بود.
پرسیدم توی مشتت چیه ؟!
گفت : خودت نگاه کن !!!
دستاشو گرفتم و آروم باز کردم … توی دستاش چیزی نبود !
گفتم : چیزی نیست که ؟!
دستامو که توی دستاش بود فشرد و گفت : نبود ولی حالا هست !
دستام گرم شد و اون لبخند زد …

mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۱۱/۰۴

خندیدن بهانه ایست برای از بین بردن غم عزیزان و

شادی هدیه ایست برای محو کردن گریه هایشان!

چقدر برای دیگران بهانه می شویم؟؟

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۱/۰۴

ک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

danial55
danial55
۱۳۹۲/۱۱/۰۳

تمامی مزرعه کافر صدایش می زدند !
گل افتاب گردان کوچکی را که عاشق باران شده بود .

elham21
elham21
۱۳۹۲/۱۱/۰۳

هیچ عروسکی پیر نمی شود ، دخترها مهربان ترین مادرانند …

S1354
S1354
۱۳۹۲/۱۱/۰۲

زندگی یعنی
بخندهرچندغمگینی
ببخش هرچندمسکینی
فراموش کن هرچنددلگیری

next
next
۱۳۹۲/۱۱/۰۲

>لیلی زیر درخت انار نشست.درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ.گلها انار شد داغ داغ.هر اناری هزار دانه داشت.دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمیشدند.انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت.خون انار روی دست لیلی چکید.لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید.خدا گفت: راز رسیدن فقط همین است.کافی است انار دلت ترک بخورد
>> 
>> 
>> دوستت دارم...
>>دوستت دارم!
>>  دوستت دارم...
>>دیگر ارزشیـــ ندارد...
>>دیگر نمیتوان به این جمله اعتماد کرد...
>>چون عادیــ شده است.راستو و دروغشــ را نمیتوان تشخیص داد.
>>.
>>مسئله اینجا تمام نمشود
>>.مهم ترین نگرانی وقتی است که
>>میخواهی به کسی از ته دل بگویی دوستت دارم
>>میگویی ولی
>>افسوس که مانند ندای چوپان دروغگو به نظر میرسد,
>>با این تفاوت که تو داری چوب چوپان های دروغگویی را میخوری که 
>>ندای دروغشان همه چیز را خراب کرده اند.
>>و افسوس...
>>.
>>.
>>.
>>که حرمت دوستتــــ دارمـــ را شکسته اند..
>> 
>> 
>> 
>> 
>> 
>> 
>> 

mirad
mirad
۱۳۹۲/۱۱/۰۲

در اين جهان نياز به دوست داشتن و ستايش شدن، بيش از نياز به نان است.

parsik
parsik
۱۳۹۲/۱۱/۰۲

به دوست داشتَنت مشغولم …
همانند سربازی که سالهاست ؛ در مقرّی متروکه ،
بی خبر از اتمام جنگ ،
نگهبانی می دهد...