متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • ترک- لر -فارس.خوش میگذره؟؟؟؟؟؟؟؟

  • يه روز یه ترکه،اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد!جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد،فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو.. ،برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.   یه روز یه رشتیه - اتفاقاً آخوند هم بود.. ! -اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه…
  • تا شقایق هست...

  • تو چه گفتی سهراب؟قایقی خواهم ساخت ...با کدوم عمر دراز؟نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراندبا تبر روز و شبش، بر درختان افتادسالیان طول کشید، عاقبت اما ساختپس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساختبیخیال قایق ....یا که میگفتی ....تا شقایق هست زندگی باید کرد؟این سخن یعنی چه؟با شقایق باشی.... زندگی خواهی کردورنه این شعرو سخنیک خیال پوچ استپس اگر میگفتی ...تا شقایق هست، حسرتی باید خوردجمله زیباتر میشدتو بب…
  • بی وفا.....

  • یار با ما بی​وفایی می​کند   بی​گناه از من جدایی می​کند شمع جانم را بکشت آن بی​وفا   جای دیگر روشنایی می​کند می​کند با خویش خود بیگانگی   با غریبان آشنایی می​کند جوفروشست آن نگار سنگ دل   با من او گندم نمایی می​کند یار من اوباش و قلاشست و رند   بر من او خود پارسایی می​کند ای مسلمانان به فریادم رسید   کان فلانی بی​وفایی می​کند کشتی عمرم شکستست از غمش &nbs…
  • بیزارم

  • صبر کن سهراب! آری… تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مالِ من است اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟ من نمی دانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست… صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟  من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم!!…
  • کاش بودی

  •        حال من خوب است، اما با تو بهتر می‌شوم‌                       آخ‌… تا می‌بینمت، یک جور دیگر می‌شوم‌                   &nbs…
  • باور..............

  •  باورم نمی شود   رفتنت قشنگ بود اما باورم نمی شود   آن حرف های عاشقانه چرند بود باورم نمی شود   روز های خوب مرا گرفتی به چه قیمتی   تمام نگاهت گزند بود باورم نمی شود   لحظه لحظه عاشقت می شدم افسوس   غافل از آن دست که چنگ بود باورم نمی شود    …
  • بخون حال کن.

  • عــــاشـــق تریـــــن مــــــــرد آدم بود که بهشت را به لبـــــخنــــــد حـــــوا فروخــت ..!!
  • روز مرگم

  • روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد   مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید   بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ   جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید   روز مرگــم وسط سینه من چ…
  • خود کشی

  • دق نوشته... زمانی به بی حسی دستم پی بردم  که  در لبه "پرت "گاه، معلق ماندن از شاخ و برگ مرگ را به گرفتن دستم ترجیح دادی ...در جست جوی  عصبم گشتم اما در غضب، شاهرگم را یافتم....نه شاخ و برگ و نه شاهرگ هیچ یک مقصر نیستند....سردی مزمن از دست، به سرم زده است...دیگر من نیستم....خدا حافظ.. …
  • دوست یا دو روست

  • روزگاریست همه عرض بدن می خواهند همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند دیو هستند ولی مثل پری می پوشند گرگ هایی كه لباس پدری می پوشند آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند عشق ها را همه با دور كمر می سنجند خوب طبیعیست كه یكروزه به پایان برسد عشق هایی كه سر پیچ خیابان برسد…