متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


brousk
brousk
۱۳۹۳/۱۰/۲۳

تولدت مبارک

peyman0082
peyman0082
۱۳۹۳/۰۲/۰۳

سلام به بلاگم سر بزنید.....ممنون میشم

omid1392
omid1392
۱۳۹۳/۰۱/۲۷

کارم از یکی بود یکی نبود
گذشته است
من در اوج قصه گم شده ام
عشق یعنی:
یکی بود ویکی نابود

rayan_send
rayan_send
۱۳۹۳/۰۱/۰۶

به کجا می نگری!؟

زندگی ثانیه ایست! وسعت ثانیه را می فهمی!؟

هیچکس تنها نیست...! ما خدا را داریم...

می شود با یادش همچو نسیم، بال در بال پرستو،

بوسه بر قلب شقایق ها زد و زیبا زیست...!! 5+

mohamad100022
mohamad100022
۱۳۹۲/۱۰/۲۴

تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان

انتظار همه را نیز به آخر برسان

همه پرورده‌ی مهرند و من آزرده‌ی قهر

خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان

h1234b
h1234b
۱۳۹۲/۱۰/۱۴

سهراب کجایی که ببینی

آب ها گل شده است

مردم بالا دست

مردمان سر رود

همه دل سنگ شده اند

ولی درویش هنوز

نان خشکیده به دستش دارد

غنچه ای گر شکفد

اهل ده بی خبرند

به گمانم اینجا

آدمیت خفته ست . . .

mss110
mss110
۱۳۹۲/۱۰/۱۱

امت فاکس، نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفته بود برای صرف غذا به رستورانی رفت. او که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود.clock اما هر چه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمت ها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند و در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.

او با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود نزدیک شد و گفت: «من حدود بیست دقیقه است که در اینجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟»

مرد با تعجب گفت: «ولی اینجا سلف سرویس است.» سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد: «به آنجا بروید، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید، انتخاب کنید، پول آن را بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آن را میل کنید!»

امت فاکس، که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت. اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است.

همه نوع رخدادها ، فرصت ها ، موقعیت ها ، شادی ها ، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد.

در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آن چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم که چرا او سهم بیشتری دارد؟ و هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است. سپس آنچه می خواهیم برگزینیم.

hadishop
hadishop
۱۳۹۲/۱۰/۱۱

به ســــــلامتی آغوشی که ..

وقتی بغلت میکنه...

میــــدونی فقطِ فقط مالِ خودته...

بوی آرامش و وفاداری میده...

بوی عشق و صداقت...

arashfx2000
arashfx2000
۱۳۹۲/۱۰/۱۱

حالا ای عمشه
خودشو ندیدی
مال خودتم بزار ببینیم یکم بخندیم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
شوخی کردم
خوشگله عمت

0Arta
0Arta
۱۳۹۲/۱۰/۱۱

از تنهایی بمیـــر
ولــی
زاپاس عشق کسی نشــو . . .

+5