متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


sajadsadeghi
sajadsadeghi
۱۳۹۲/۱۰/۰۸

یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد، این دختره یه دوست پسری داشت که عاشق اون بود. دختره همیشه میگفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختره چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمیخام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخی هم بهش زد و گفت: مراقب چشمای من باش.