متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


PARSAALBOORZ
PARSAALBOORZ
۱۳۹۲/۰۷/۰۷

پاییز از زمستون غمگین تره چون بهارو ندیده،

ولی من از پاییز غمگین ترم ، چون خیلی وقته تو رو ندیدم

PARSAALBOORZ
PARSAALBOORZ
۱۳۹۲/۰۷/۰۲

می گویند:

عشق خدا

به همه یکسانَ ستــ

ولی من می گویم:

مرا بیشتر از همه

دوستــ دارد

وگرنهـ

بهـ همهـ

یکی مثل تو می داد

Arsalan
Arsalan
۱۳۹۲/۰۳/۰۱


salam_reza
salam_reza
۱۳۹۲/۰۲/۳۱

آدمها چه موجوداتی دلگیری هستند

وقتی سوزنشان را نخ میکنی

تا برایت دروغ ببافند ...

چقدر میچسبد سیگارت را در گوشه ای بکشی

و هیچ کس با خنده های تو ..... به عقده هایش پی نبرد

از آدم ها دلگیرم

که خوب های خودشان را از بد ِ تو.....مو شکافی میکنند

و بد هایشان را در جیب های لباس هایی

که دیگر از پوشیدنش خجالت میکشند ..... پنهان میکنند

از اینکه ژست یک کشیش را میگیرند وقتی هوای اعتراف داری

و درد هایت را که میشنوند

خیالشان راحت میشود هنوز میتوانند کمی خودشان را از تو .....کشیش تر ببینند

از آدم ها دلگیرم

وقتی تمام دنیایشان اثبات کردن است

همین که گیرت بیاورند

تمام آنچه را که نمی توانند به خورد ِ خودشان دهند به تو اثبات می کنند

به کسی غیر از خود ..... برتری هایشان را آویزان کنند

تا از دور به کلکسیون افتخاراتشان نگاه کنند

و هر بار که ایمانشان را از دست دهند .... آنقدر امین حسابت میکنند

که تو را گواه میگیرند

ایمانشان که پروار شد با طعنه میگویند :

این اعتماد به نفس را که از سر راه نیاورده ام

از آدم ها عجیب دلگیرم

از اینکه صفت هایشان را در ذهنشان آماده کرده اند

و منتظر مانده اند تا تکان بخوری و ببینند به کدام صفت مینشینی

و تو را هی توصیف کنند ... هی توصیف کنند ... هی توصیف کنند

خنده ات بگیرد که چقدر شبیه‌شان نیستی

دردشان بیاید ... و انتقامش را از تو بگیرند ...

تا دیگر به آنها این حس را ندهی که کسی وجود دارد که شبیه‌شان نیست

از آدم ها دلگیرم

که گرم میبوسند و دعوت میکنند

سرد دست میدهند و به چمدانت نگاه میکنند

دلت ....

دلت که از تمام دنیا گرفته باشد..... تنها به درد بازگشت به زادگاهت میخوری

دلم گرفته است ... همین را هم میخوانند و باز خودشان

را آن مسافر آخر قصه حساب میکنند......

mahdi12
mahdi12
۱۳۹۲/۰۲/۳۱

خونمون مهمون اومد
وقتی در رو بازکردم دخترشون قدش حدودیک و نود بود
وقتی کفشش رو درآورد یک و هفتاد وپنج شد ،
اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شدیک و پنجاه
نگرانم کم کم محو بشه !

salam_reza
salam_reza
۱۳۹۲/۰۲/۳۱

آدمک باز مرنج

چه توقع داری؟
دلم امروز شکست
از کلاغی که لب بام دل دوست نشست
شب این شهر ‍پر از کابوس ست
شام تاریک دلم در پی فانوس ست
آدمک با من باش
تو نبودی واژه ها ابر شدند
دفترم تاریکست
بی توام مرگ زمان
بی گمان نزدیکست
من چه سرسختانه
بی تپش میخندم
تو نخندی هیچم
آدمک باز بخند

BadZat
BadZat
۱۳۹۲/۰۲/۲۹

بــــرای ِ هــر کـس کـه رفــتـنی سـت ،
فــــقـط بــــایــــد ..
کنــــار ایــستــاد ..
و ..
راه بـــــاز کـــــرد !
بــه هـمـیـن ســـادگــــی !

milan60
milan60
۱۳۹۲/۰۲/۲۹

سلام اولین نفریهستم که بهت +5 دادم
امیدوارم لایق دوستی با شما باشم.