متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


mona11
mona11
۱۳۹۲/۱۰/۱۰

من عاشق هيچ كس نيستم. من عاشق غروبم. عاشق نشستن و خيره شدن به غروب. من عاشق ابرم كه هرچه شبنم از اوست. عاشق سنگ انداختن توي آب و گوش كردن به صداي دلنشين موج.
من عاشق نشستن با دوستان پاك و عاشقم هستم. عاشق گوش كردن به دلاشان. عاشق خنده هاشان و ديوانگي هاشان.
من عاشق چرخ و فلكم. عاشق نان و پنير و سبزي... آه كه چه حالي دارد.

ميتونم عاشق بشم وقتي باران مي بارد. عاشق دلباختن با يك نگاهم. من عاشقم. عاشق بغض هاي خفته ام. عاشق بوسيدنم. عاشق گريستن در حضور دوستم. عاشق سكوت مرموز دل هاي شكسته ام. عاشق نگاه خيره به ديوارم. عاشق گم شدن و به اوج رسيدن در خيال هستم. من عاشق سادگي شعرهاي سهرابم و عاشق غناي حافظ. من عاشق صداي مادرم هستم. عاشق آرامشي كه به من مي بخشد.
عاشق موسيقي ام. من عاشق نواختن هم هستم. و روزي من خواهم نواخت. غم هاي دلم را خواهم نواخت و شكستنش را به تار خوام كشيد. من عاشق لحظات غروبم و عاشق برگ زرد خزان. عاشق خش خش برگ ها زير پاي يك عاشق دل شكسته ام. شايد اين برگ ها هم تابع دل اوست!.... در آخر اينکه من همراه غروب عاشق مي شوم و همه طول شب را عاشق مي مانم. به سرزمين خيال مي روم و از عشق مي نويسم. از احساس خوب عاشق بودن. من عاشق اين احساسم.....