متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • مو بدو گرگا بدو..

  • يه آبوداني واسه رفيقش تعريف ميکرد کهحميــــد !!چيه؟گفت: رفته بودم جنگل , چه طبيعت بکري !! ايقد جات خالي بوود ايقد جات خالي بود!! واساده بودم محو اين طبيعت شده بودم ! اينقد قشنگ بود آواز پرندگان ! کاش مو اين دوربينمو برده بودم با خودم برات فيلم برداري ميکردم ! همينطور که مو محو اين طبيعت بودم گرگا حمله کردن !!حميد : خو چي شد؟!!!!!!گفت : خو هيچي ما بدو گرگا بدو ! مو بدو گرگا بدو !! ب...عد ر...سيديم …
  • کنترل اعصااااب

  • راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت . دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد . وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نف…