متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


sina0441
sina0441
۱۳۹۲/۰۹/۲۹

مدیر به منشی میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت

کارهات رو روبراه کن

منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه: من باید با رئیسم برم سفر کاری,

کارهات رو روبراه کن

شوهره زنگ میزنه به دوست دخترش, میگه: زنم یه هفته میره ماموریت

کارهات رو روبراه کن

معشوقه هم که تدریس خصوصی میکرده به شاگرد کوچولوش زنگ

میزنه میگه: من تمام هفته مشغولم نمیتونم بیام

پسره زنگ میزه به پدر بزرگش میگه: معلمم یه هفته کامل نمیاد, بیا هر

روز بزنیم بیرون و هوایی عوض کنیم

پدر بزرگ که اتفاقا همون مدیر شرکت هست به منشی زنگ میزنه میگه

مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده

منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه: ماموریت کنسل شد من دارم

میام خونه

شوهر زنگ میزنه به معشوقه اش میگه: زنم مسافرتش لغو شد نیا که

متاسفانه نمیتونم ببینمت

معشوقه زنگ میزنه به شاگردش میگه: کارم عقب افتاد و این هفته

بیکارم پس دارم میام که بریم سر درس و مشق

پسر زنگ میزنه به پدر بزرگش و میگه: راحت باش برو مسافرت, معلمم

برنامه اش عوض شد و میاد

مدیر هم دوباره گوشی رو ور میداره و زنگ میزنه به منشی و میگه

برنامه عوض شد حاضر شو که بریم مسافرت... خندهنیشخند

ShahryaR
ShahryaR
۱۳۹۲/۰۹/۲۸

این روزها تلخ می گذرد

دستم می لرزد از توصیفش

همین بس که :

نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی مثل خودکشی است با تیغِ کُند

sina0441
sina0441
۱۳۹۲/۰۹/۲۴

سیستم پسرا هم که خیلی جالبه موقع دعوا بچه ی پایین شهر میشن و موقع دختر بازی بچه ی بالا شهر

sina0441
sina0441
۱۳۹۲/۰۹/۲۴

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام ((همه ساکت بودند ناگهان خری گفت )) صد برابر پلی استیشن 3 لذت داشت

sina0441
sina0441
۱۳۹۲/۰۹/۲۴

یه مرغ دارم 5 کیلو روزی دوتا تخم میذاره -معاوضه با زمین یا ویلا