متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • داستان طنز

  • از وقتی که شماره شو به بلَک لیست گوشیم انتقال دادم چند ماهی میگذره … شیش هفت تا اس داده بود که چند هفته بعد خوندمشون ! اون موقع از دستش عاصی بودم چون واقعا اذیتم میکرد. یه شب با یه شماره دیگه اس داد برا همین نرفت تو بلک لیستم ؛ نوشته بود که اگه میخوای دیگه اس ندم بهت یه چیزی بگو. بدون معطلی جواب دادم و همون چیزی رو که میخواست براش فرستادم چون واقعا دیگه نمیخواستم اس ام اساشو ببینم.خلاصه از …
  • کادو

  • روزی مردی به خونه اومد و دید که دختر سه ساله اش قشنگترین و گرونترین کاغذ کادوی موجود در کمد اون رو تیکه تیکه کرده و با اون یه جعبه کفش قدیمی رو تزیین کرده !!! مرد دخترک رو بخاطر اینکار تنبیه کرد و دختر کوچولو اون شب با گریه به رختخواب رفت و خوابید. فردا صبح وقتی مرد از خواب بیدار شد و چشاش رو باز کرد ، دید که دخترک بالای سرش نشسته و جعبه تزیین شده رو به طرف اون دراز کرده!! مرد تازه یادش اومد که ام…
  • داستان زیبا و آموزنده گنجشک و آتش

  • گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !پرسیدند : چه می کنی ؟پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم !گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد !گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟پاسخ میدم : هر آنچه …
  • من شیرم یاتو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  •   پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟ پسر ميگه : من..! پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟! پسر ميگه : بازم من شيرم... پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!؟ پسر ميگه : بابا تو شيري...! پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟ پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...…
  • سرکاری باحال ایرانسلی

  • از قول دوستان امروز گوشي پسر داییم رو بدون اين که بفهمه برداشتم و اسمم رو به "20009022" تغيير از دادم. بعد با گوشي خودم اين پيامک رو براش فرستادم: " مشترک گرامي، به عرض ميرساند شما در قرعه کشي همراه اول ، برنده يک دستگاه خودروي mazda 3 شده ايد. ضمن عرض تبريک لطفا جهت دريافت جايزه عدد (یه عدد ده رقمی)را به همين شماره بفرستيد. هيچکس تنها نيست. همراه اول "     بنده خدا از ظهر تا حالا بالای…
  • یک دانشجوی عاشق سینه چاک

  • یک دانشجوعاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود.بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد....اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه...  روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت :   ” من هم تو رو …
  • ماجرای آزمایش واکسن و ذکاوت ایرانی ها

  • سازمان بهداشت جهانی برای آزمایش یک واکسن خطرناک وجدیداحتیاج یه داوطلب داشت. از میان مراجعین فقط سه نفرواجد شرایط اعلام شدند:یک آلمانی ،یک فرانسوی و یک ایرانیقرار شد با تک تک آنان مصاحبه شود برای انتخاب نهاییمصاحبه از آلمانی پرسید: برای این کار چقدر پول میخواهید؟او گفت من صد هزار دلار، این را میدهم به زنم که اگر از این واکسن مردمیا فلج شدم، زنم بی پول نماند.مصاحبه گر او را مرخص کرد وهمین سوال را از…
  • خوبی و حسن های زنان و مردان!!

  •   بیایید از خانم ها شروع كنیم:   *زن ها مهربان ، عاشق و دلسوزند.*   *زن ها وقتی خوشحالند گریه میكنند.*   *زن ها برای نشان دادن توجه و علاقه همیشه كارهای كوچكی انجام میدهند.*   *زن ها برای دستیابی به بهترین چیزها برای همسر و فرزندانشان دریغ نمی كنند.*   *زن ها قدرت این را دارند كه وقتی خیلی خسته هستند و نمی توانند روی پا بایستند ، لبخند بزنند.*   *زن ها می دانند چ…
  • شاهکار یک دختر خیلی باهوش ایرانی

  • یه بنده خدایی بود که این داستانو اینطوری تعریف میکرد که میگفت دوستم مژگان با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم! از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، 10 …
  • ایرانی ها باهوش ترن

  • ! سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک  کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سهآمریکایی هر کدام یک بلیط  خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط  خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با  یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا  نشانت بدهیم. همه سوار قطار شدند . آمریکایی ها روی صندلی های تعیی…