متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • نظرتون؟

  • .1 ﻫﺮﮔﺰ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻧﮑﺸﻴﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻲ ﮐﺸﻴﺪ ،ﻧﻴﻤﻪ ﺁﺧﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﻧﮑﺸﻴﺪ . .2 ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﺎ ﺯﻳﺮ ﺩﻭﺵ ﺁﺏ ﮔﺮﻡ ﻧﻔﺲ ﻧﮑﺸﻴﺪ. ﮐﻠﺮ ﻳﮏ ﻗﺎﺗﻞ ﺗﺪﺭﻳﺠﻲ ﺍﺳﺖ . .3 ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺷﺎﺭﮊﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻲ ﻭﺻﻞ ﮐﻨﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﻕ ﻭﺻﻞ ﮐﻨﻴﺪ . ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ . .4 ﭼﺎﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺻﻼ ﻧﻨﻮﺷﻴﺪ . .5 ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻮﻟﺮ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺧﻮﺩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﺣﺪﺍﻗﻞ 5 ﺩﻗﻴﻘﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻤﭗ ﺑ…
  • حتماً بخونید....

  • در یک پارتی خانمی پایش به سنگی خورد و با بشقاب غذا در دستش به زمین خورد، علت زمین خوردنش کفش جدیدش بود که هنوز به آن عادت نکرده بود. دوستان کمک کرده و او را از زمین بلند و بر نیمکتی نشاندند و جویای حالش شدند.جواب داد حالش خوب است و ناراحتی ندارد. مهماندار بشقاب جدیدی با غذا به ایشان داد.... خانم بعد از ظهر خوبی را به اتفاق دوستانش گذراند و بسیار راضی به اتفاق همسرش به خانه برگشت. چند ساعت بعد همسر…
  • مخاطب خاصِ من :-*

  • دريافت کد :: صداياب   تو دلم همیشه هستی پیش روم اگه نباشی عاشقت که میشه باشم آرزوم که میشه باشی دوری و ازم جدایی ولی کُنج دل یه جایی داری مثل نبضی تو وجودم که میزنی و بی صدایی    شبا وقتی تو تنهایی پریشونه سراغتو میگیره این دل ِ دیوونه جواب خستگیهام تویی درمونم خودت نیستی هنوزم از تو میخونم   تو فکر داشتنت مثه خود ِ مجنونم اُمید آخرم عشقت شده جونم از این شبای د…
  • نشنیدی؟؟

  •        175 ﻏﻮﺍﺹ   ﺭﺍ   ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑَﺴﺘـﻪ ﯾﺎﻓﺘـﻪ ﺍﻧﺪ     ﯾﻌﻨﯽ، ﺍِﻋــﺪﺍﻡ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ   ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺷﺎﻥ ﺣﺘﯽ ﺟﺎﯼ ﺟِﺮﺍﺣَﺖ ﻧﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ     ﯾﻌﻨﯽ ﺑَﺮﺍﺩﺭﺍﻥِ ﻋَﺮﺍﻗﯽ!!!     ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭِﺷﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩاند   ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﺭﻭﯼ ِﭼﺸﻤﻬﺎ ﻭ ﺩَﻫﺎﻧﺖ ﺭﯾﺨﺘَﻨﺪ،   ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﯼ، ﺍﯼ ﺑَـﺮﺍﺩﺭ؟!!!   ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ِﻣﺎﺩَﺭَﺕ؟ &n…
  • یه ترکه سه تا پسر داشت...

  •     اسم یکیشون "" علی "" بود ، زمان انقلاب ساواک بُردش ؛   جنازشو نیاورد.   دو تا پسر دیگه براش مونده بود ؛   یکیشون مهندس بود شد شهردار ارومیه ؛   جنوب ارومیه سیل امده بود رفته بود کمک مردم   یه پیرزنه گفت یکی به من کمک کنه    این شهرداره رفت گفت چی شده مادر؟    پیرزنه گفت جهازیه دخترم زیر زمینه مونده تو آب ؛   رفت کمک کرد آورد ب…
  • قسمت دوم بلاگهای تصویری با بهزاد:دی

  •     من و سهیل و مهرداد     باهم نشسته بودیم و تخمه میخوردیم . . . خواستیم با هم خوش باشیم که . . . . . یهو بهزادو دیدیم و . . . . فَـــــــــــــوَقَـعَ ما وَقَــعَ