تصویر مرا قاب کن

تا میان چهار چوب بمانم... تا همیشه

و بیاموزم که مرز برای گذر نیست

برای نرفتن است

خدایا؛

بضاعت من به قدری است که نمی دانم

در حق آشنایان و دوستانم چه دعایی کنم

اما می دانم که تو از حال آنان آگاهی

پس بهترین ها را برایشان کرم نما...

دورا دور عاشقت شدم, دورا دور نگرانت بودم, دورا دور عشق ورزيدم
و خود نميدانستي که نگاههاي گاه و بي گاه و بي تفاوتت سوژه اي براي تفسير بود
که شب تا به صبحم را رويايي مي کرد
...

درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت است بالا بروی ساده بیای پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند
یک نگاهت به من آموخت که درحرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند . . .

درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت است بالا بروی ساده بیای پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند
یک نگاهت به من آموخت که درحرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند . . .

درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت است بالا بروی ساده بیای پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند
یک نگاهت به من آموخت که درحرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند . . .

برگرد...........
یادت را جا گذاشته ای.........
نمی خواهم عمری به این امید باشم که برای بردنش برمیگردی

از یاد …
از دست …
از حال …
از رو …
از بین …
به خودت که می آیی می بینی رفته ای !
↨
↨
↨
↨
....
+..+..+..+..+
♥+5♥