متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


sasan61
sasan61
۱۳۹۳/۰۵/۰۵

یک شبی مجنون نمـــــازش را شکست

بی وضـــــــــــــو در کوچه لیلی نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کـــــــــــــــــرده بود

گفت یا رب از چه خوارم کــــــــــــرده ای

بـــــــــــــــــر صلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشـــــــق دل خونم مکن

مــــــــــــــــن که مجنونم تو مجنونم نکن

مـــــــــــــــــــــرد این بازیچه دیگر نیستم

این تـــــــــــــو و لیلای تــــــو من نیستم

گفـــــــــــــت ای دیــــــــوانه لیلایت منم

در رگت پیــــــــــــــــدا و پنهانــــــت منم

ســـــــــــــــــــــالها با جور لیلا ساختی

مـــــــــــــــــــن کنارت بودم و نشناختی

عشــــــــــــــــــق لیلی در دلت انداختم

صــــــــــــد قمار عشـــــــق یکجا باختم

کــــــــردمت آواره صحــــــــــــــرا ، نشد

گفتم عاقل میشوی امـــــــــــــــــا نشد

سوختم در حســـــــــــــــــرت یک یاریت

غــــــــــــیر لیلا بــــــــــــــر نیامد از لبت

روز و شـــــــــــــب او را صدا کردی ولی

دیـــــــدم امشب با منـــــــی گفتم بلی

مطمئن بـــــــــودم به من ســـــر میزنی

بر حــــــــــــــــــریم خانه ام در می زنی

حال ، ایــــــن لیلا که خوارت کـــرده بود

درس عشقش بـــــــــی قرارت کرده بود

مـــــــــــــرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چـــــــــو لیلی کشته در راهت کنم

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۴/۱۱

قسمت اين بود که من با تو معاصر باشم

تا در اين قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم

حکم پيشانی ام اين بود که تو گم شوی و

من بــه دنبال تو يک عمر مسافــــر باشـــم

تو پری باشـــی و تا آن سوی دريا بروی

من به سودای تو يک مرغ مهاجر باشم

قسمت اين بود، چرا از تو شکايت بکنم؟

يا در اين قصـــه بــــه دنبال مقصر باشم؟

شايد اين گونه خدا خواست مرا زجر دهد

تا برازنده اســــم خوش شاعـــر باشـــــم

شايد ابليس تو را شيطنت آموخت که من

در پس پرده ايمان بــــه تــــو کافـــر باشـم

دردم اين است که بايد پس از اين قسمت ها

سال هــــا منتــظـر قسمت آخـــــر باشــــــم

niloo22
niloo22
۱۳۹۳/۰۴/۰۸

تو زیر همه چیز زدی
و من
فقط
زیر
گریه.....

+5
12

niki
niki
۱۳۹۳/۰۳/۱۷

روزی می رسد...
بی هیچ خبری...
با کوله بار تنهاییم...
در جاده های بی انتهای این دنیای غریب...
راه خواهم افتاد...
من که غریبم...
چه فرقی دارد کجای این دنیا باشم...
همه جای جهان تنهایی با من است...

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۳/۱۵

در این همیشه نشستن کنار تنهایی

گرفته باز دلم را غبار تنهایی

ورق ورق غزل از دفترم جدا شده است

و جا گرفته به دست سوار تنهایی

من و تو نه!، من و من یک نفر کنار هم ایم

و منتظر که سر آید قرار تنهایی

چقدر ثانیه ها با شتاب می آیند

کجاست راه گریز از مدار تنهایی

پر است در من و بی من به زندگی رفته

چگونه صبر کنم بر 2 بار تنهایی

sasan61
sasan61
۱۳۹۳/۰۳/۰۹

ناخن مصنوعی!!!
مژه مصنوعی!!!
مـوی سر مصنوعی!!!
دماغ عملی!!!
گونه ها تزریقی!!!
...
...
...
لب ها تزریقی!!!
ابروها تاتوی!!!
رنگ پوست غیر واقعی
و....!!!
اما هنوز بانوهای دوست داشتنی سرزمینم
در شگفت و شکایتند که چرا مرد واقعی پیدا نمی کنن !!!

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۳/۰۷

کلمه فصل همیشه این بیت رو تو ذهنم تداعی میکنه

ما برای وصل کردن آمدیم
نی برای فصل کردن آمدیم

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۲/۲۹

خواجه عبدالله انصاری فرمود:

بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است

و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است

و حج نمودن، تماشای جهان است.

اما نان دادن، کار مردان است...

nasim19
nasim19
۱۳۹۳/۰۲/۲۵

آنکه می رود فقط می رود ..

ولی آنکه می ماند درد می کشد ،
غصه می خورد ،
بغض می کند ،
اشک می ریزد و تمام این ها روحش را به آتش می کشد و
در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود ....
آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه .....

47atena
47atena
۱۳۹۳/۰۲/۲۵

عشق دوست داشتنی
گاه اين نازك دلم ، ياد رويت ميكند / گاه با ديدار گل ، ياد بويت ميكند

بلاگ جدیدم هست خوشحال میشم ی سر بزنی و نظر بدی

ممنون دوست خوبم