متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


me69
me69
۱۳۹۴/۰۹/۰۶

من دلم می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش
دوست‌هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو…؛
هر کسی می‌خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند.
شرط وارد گشتن
شست و شوی دل‌هاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست…
بر درش برگ گلی می‌کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می‌نویسم ای یار
خانه‌ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
” خانه دوست کجاست؟"

فریدون مشیری

me69
me69
۱۳۹۴/۰۶/۱۳

صبح امروز کسی گفت به من:

تو چقدر تنهایی ...

گفتمش در پاسخ :

تو چقدر حساسی ...

تن من گر تنهاست...

دل من با دلهاست...

دوستانی دارم

بهتر از برگ درخت

که دعایم گویند و دعاشان گویم...

یادشان دردل من ...

قلبشان منزل من…...

صافى آب مرا يادتو انداخت...رفيق...

تو دلت سبز...

لبت سرخ...

چراغت روشن...

چرخ روزيت هميشه چرخان...

نفست داغ...

تنت گرم...

دعايت با من...



"سهراب سپهري"

me69
me69
۱۳۹۳/۰۲/۲۶

لب آبي گيوه ها را کندم و نشستم

پاها در آب : من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هوشيار است !

نکند اندوهي ، سر رسد از پس کوه ...

سايه ها مي دانند، که چه تابستاني است

سايه هايي بي لک، گوشه اي روشن و پاک

کودکان احساس ! جاي بازي اين جاست

زندگي خالي نيست :

مهرباني هست ،

سيب هست ،

ايمان هست

آري تا شقايق هست ، زندگي بايد کرد...

"سهراب سپهري"