متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


nana1346
nana1346
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

ﺷﻌﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺎﻣﯿﻨﻮﻓﻦ ﺩﺍﺭﻩ واسه تسکینِ درد آدم بعضی از آدما ندارن :

ShahryaR
ShahryaR
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

بعد من با یاد من افسوس مى ماند به جا

در میان کلبه ها فانوس مى ماند به جا

میروم تا گم شوم در جاده هاى ناشناس

کس نمی یابد مرا ، افسوس مى ماند بجا

+++++++++++++

0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

لامصب ایـنـقـده فــشـار آب کـمـه کــه اگـه رفـتـی حــمـوم بــایـد لــولــه

رو میـک بــزنــی تــف کـنـی بــه خــودت (

+5

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

ببخشید شما ثروتمندید ؟



هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند.



هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.



پسرک پرسید : «ببخشید خانم! شما کاغذ باطله دارین»



کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه ی کوچکشان قرمز شده بود.



گفتم: «بیایید تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»



آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا بهشان دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد.



بعد پرسید: «ببخشید خانم! شما پولدارین»



نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه ... نه!»



دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»



آن ها درحالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.



فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه ی این ها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه ی مان را مرتب کردم.



لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.



مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

3pehr24
3pehr24
۱۳۹۲/۱۲/۲۶

امروز صبح یک گوشی پیدا کردم.

عکس یه سیب قاچ خورده پشتش بود!

ولی اصن دکمه نداشت،انداختم سطل اشغال!!!

شانس نداریم که ! مردم GLX که تازه تو جیب جا میشه پیدا می کنن،

ما چی...؟!؟!؟!؟

Farib
Farib
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

نمی دانم کی ازین دنیا میروم؟!!!
نمیدانم چگونه از دنیا میروم؟
حتی نمدانم کجا از دنیا می روم؟؟
.
.
.
اما تنها چیزی که می دانم و به آن ایمان دارم این است که، هنگام مرگ من دیگران خوشحال می شوند و من غمگین در صورتی که باید عکس این باشد...
.
.
.
راستی ،
این را هم نمی دانم که چرا ما انسان ها اینگونه شده ایم؟؟!!!!!!!!!!!

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

زن واقعی بانویست که با عشقش به من وتو بفهماند

زن" نیستم اگر زنانه پای عشقم نایستم!

من از قبیله ی "زلیخا" آمده ام...

آنقدر عشقت را جار می زنم تا خدا برایم کَف بزند!

فرقی نمی کند فرشته باشی یا آدم

یوسف باشی یا سلیمان!

قالیچه ی دل من بدون اسم رمز ِ نام ِ "تو" پرواز نمی کند...

زنانه پای این عشق می ایستم...

آیا تو نیــــز مــــردانـــــــــه دوستــــــم داری؟؟

ShahryaR
ShahryaR
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

++++++5

alin65
alin65
۱۳۹۲/۱۲/۱۴

bahbah navazesh kardane aks

vahab1368
vahab1368
۱۳۹۲/۱۰/۰۵

عادت دارم هــــــــــرروز

جایِ انگشــتانم را از روی شیشـه یِ مانیتور پاک کنم

آخـر نوازش کردن عکـــــس هایت عادت من است