متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


Mohammadhadiyeganeh
Mohammadhadiyeganeh
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

باامید گرم شادی بخش بانگاهی مست رویائی دخترک افسانه می خواند نیمه شب در کنج تنهایی بیگمان روزی زراهی دور میرسد شهزاده ای مغرور می حورد بر سنگفرش کوچه های شهر ضربه سم ستور باد پیمایش می درخشد شعله خورشید بر فراز تاج زیبایش

Mohammadhadiyeganeh
Mohammadhadiyeganeh
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

کسی به فکر گل ها نیست کسی به فکر ماهی ها نیست کسی نمی خواهدباور کند که با غچه دارد می میرد که قلب با غچه در زیر آفتاب ورم کرده که ذهن با غچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود وحس باغچه انگارچیزی مجردست که در انزوای با غچه پوسیده ست حیاط خانه ما در انتظار بارش ناشناس خمیازه می کشد کاش از شاخه سر سبز حیات گل اندوه مرا می چیدی کاش در شعر من ای مایه عمر شعله راز مرا می دیدی

Mohammadhadiyeganeh
Mohammadhadiyeganeh
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

رصت آیینه ها در پشت در مانده است روشنی را می شود در خانه مهمان کرد می شود در عصر آهن آشناتر شد سایبان از بید مجنون٬ روشنی از عشق می شود جشنی فراهم کرد می شود در معنی یک گل شناور شد مهربانی را بیاموزیم موسم نیلوفران در پشت در مانده است موسم نیلوفران٬یعنی که باران هست یعنی یک نفر آبی است موسم نیلوفران یعنی یک نفر می آید از آن سوی دلتنگی می شود برخاست در باران دست در دست نجیب مهربانی می شود در کوچه های شهر جاری شد می شود با فرصت آیینه ها آمیخت با نگاهی با نفس های نگاهی می شود سرشار از رازی بهاری شد....

Mohammadhadiyeganeh
Mohammadhadiyeganeh
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

هرگز نخواب کوروش دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست حتی دل دماوند، آتش فشان ندارد دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد نادر، ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد دارا کجای کاری، دزدان سرزمینت بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ وسپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد کو آن حکیم توسی، شهنامه ای سراید شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد.

h1234b
h1234b
۱۳۹۲/۱۰/۱۶

کودکی از خداوند پرسید که خدایا تو چه می خوری و می پوشی؟
ندا آمد : غصه بندگان ام را می خورم و گناه شان را می پوشم…

h1234b
h1234b
۱۳۹۲/۰۹/۳۰

تورنگ میدهی به لباسی که میپوشی بو میدهی به عطری که میزنی ومعنامیدهی به کلمه های بی ربطی که شعرهای من میشوند

h1234b
h1234b
۱۳۹۲/۰۹/۲۴

حکایت رفاقت من و تو ، حکایت قهوه ایست که امروز به یاد تو تلخ نوشیدم که با هر جرعه بسیار اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه ؟ و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تمام شدنش را نداشتم و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم حتی تلخ تلخ تلخ !!!

h1234b
h1234b
۱۳۹۲/۰۹/۲۴

♥تقدیم به دخترا و پسرای مهربون فیس♥ * * * * * * * * ♥بدان تو يكي از مداد هاي جعبه ي مدادرنگي خدا هستي ♥ زيبا و پاك باش ♥ تا دنيا را زيبا و پاك ترسيم كني♥

h1234b
h1234b
۱۳۹۲/۰۹/۲۴

عجب وفایی دارد این

دلتنگی...!

تنهاش که میذاری

میری توجمع وکلی میگی ومی خندی...

بعد که ازهمه جداشدی

ازکنج تاریکی میاد

بیرون می ایسته

بغل دستت..

دست گرمشو میذاره روشونت میگه :

خوبی رفیق؟ بازم خودم وخودت.

h1234b
h1234b
۱۳۹۲/۰۹/۲۳

در هیاهوی زندگی دریافتم،چه دویدن
ها که فقط پاهایم را از من گرفت،در حالی که گویی ایستاده بودم،چه غصه ها که
فقط باعث سپیدی مویم شد،در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود،دریافتم کسی
هست که اگر بخواهد میشود و اگر نه نمیشود "به همین سادگی"
کاش نه میدویدم و نه غصه میخوردم،فقط "خدا" را میخواندم...