متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    خوب

  • تعداد نظرات : 5
  • ارسال شده در : ۱۳۹۵/۱۲/۲۲
  • نمايش ها : 338

یک سوال خیلی پیچیده و در عین حال کَلَمـه ای بسیار ساده...



البته جوابش به اینکه چه کسی این را از تو میپرسد هم نیز متفاوت است!



مثلاً همکارَت وقتی از تو میپرسد امروز حالتان چطور است؟شما بدون درنگ بسیار عادی به او پاسخ بدهید ممنون،حال شما چطور است!



یا مثلاً همکلاسیت،فرق نمیکند در مدرسه باشد،یا دانشگاه وقتی حالت را میپرسد،خیلی سرد به او پاسخ باید داد،چرا که پشت احوال پرسیَش قطعاً برنامه ای برایت چیده است...



یا مثلاً وقتی یکی بعد از مدت ها،در بدترین موقعیت ممکن زمانی با پیامک یا زنگ جویای احوالتان میشود،خیلی محترمانه به او باید بگویید،حال خودت چطور است؟که از گفته اش پشیمان شود!



زیرا وقتی با او گَرم بگیرید تازه متوجه میشوید،ای داد از این زمان!!چه توقعاتی از آدَم دارنَد،کاش از همان اوّل جوابش را نمیدادم،تا آنقدر منتظر بماند که مـُوهایَش هم نیز مثال دندان هایش یک به یک بریزَد و سفید شوند...



امّا در عین حال نیز هم هستند کسانــی،که وقتی حالتان را میپرسند،واقعاً جویای احوالتان هستند،کسانی که در مقابل یک دیگر آنقدر راحت هستید که اتفاق های طول روز را با یکدیگر بازگو میکنید...



علت آنکه چرا حالت خوب نیست را از تو میپرسد و تو باز برایـَش توضیـح میدهی،که به آن و این دلیل،امروز روزی باب میلَت نبوده است...



این ها همان کسانی هستند که اگر یک روز حالت را نپرسند گوشه ای از ذهنت درگیر میشود،که کجایند،چرا از آن خبری نیست و این بار تو نِگران حال آن میشوی...



این بار تو جویای حال آن میشوی،این بار او توضیح میدهد،این بار او میفهمد که چه خوب است،کسی مِثل تو را دارد که راحت میتواند هرچیزی را با او در میان بگذارد...



این همان یک کلمه ساده است،که گاهی نه،بیشتر اوقات ساده از آن میگذریم و هیچ فاصله ای زمانی میان این سوال و سوال های بعدیمان نمیماند...



سوالی که میتواند شرح حال اتفاق های یک مدت از زندگی را پاسخ دهد و پاسخش باعث آرامش شود...



البته این را هم،من میدانَم و هم شُما که نمیتوان به راحتی تمامی اتفاق های سخت و آسان را باز گو کرد،و این خود نیازمند یک حال نسبتاً "خوب" برای حرف زدن است...




▌║█║▌█▌║█║▌█▌║█║▌█

Copyright©2017KinG Omid



از مَن ساده نگذر،اشخاص دورتان را بخاطر خودشان بخواهیـد،شاید خودشان باشند که میخواهـید...طرح:آشفته...

بوی دود و باروت،دشمنِ فرضی ای که خودتی!

وَقتی هَمسَرِتان دَر میزنَد،بِدَویــد و دَر را باز کنیــد،قطعاً دوستتان دارد...

رُوزگار خُوب میگذرد گـآهی از حَوالی ما هم نیز...

تو هِزار دلیل را بِشُمـآر،آنقدر خسته میشوی که توانی برای هزارُ و یکمیَش نمیمانَد...

هَم میزنَن،خَلاف داستان و شرایط هَم زَن...

وَقتی پِلک میزَد،پِلک میزدَم،دوس داشتَم چِشم هاشو ببینم آخه...

گـاهی مَرد بودَن را جـِدی بگیریــم...

در خوابَم دیشب،چه واقعـی بودی!

تو تنهاییت تا میتونی خیال پردازی کُن،چون واقعیت چیزی دیگه اس!

مَردمی که آسمان را وقتی گریه میکند دوست دارند،چه توقعـی از آنان اَست؟!

از دَرد هایی که میکـشـی،تَشَکُر کُن،حسابی بُزُرگت میکنه...

چَند نَفر بودَن باعِث رُشدِت و بَستی چِشمات رو به همه چی...

جاده خاکی تو بارون اذیتت میکنه از مَن گُفتن،گیر نَکُنی تو گِـل...

همه انسان ها روزی میمیرَند و رُوز و شَب کاملاً بی معنی خواهد بود برایشان...

مَرا نیاز به یک دَم،از نَفَس هایـَت،بی نیاز خواهم شُد...

چـِه راحـَت،میبَندیـم به شِـِکَم هَم دیگه تُهمَت...

عَوَض شُدَن،مِثه شِکَستَن استخون میمونه،چقدر درد داره!

سختِه پذیرفتن حقیقـت،چون روی تمام تخیلاتی که ساختی پا میذاره...

انقدر حَرف خُوب دارَم بِزنَم،فقط نمیدونم لحظه ای که دیدمت از کجا شروع کنم به گفتن...

لحظه ای خُود را میان آتش،سوزاندَم!

سَخت نیست نوشتَن،یکم تمرکز میخواد،یکم تفکر،یکم خلاقیت...

خیلی از دوستان،از روز اَوّل دُشمنَت بودند،بِدان آنکه بدانی...

بُدُو،بُدُو،همیشه عجله کردی...

دَستانـَش را هَنوز لَمس نَکرده،آرام شُده اَم،وای از آن روز که مُعتاد دَست هایَش شَوَم...

اِشتباهاتَم مَرا وادار به شکافتَن مسیری جدید میکرد...

داستانام کی میرسَن به تَه،وَقتی چیزی برای گفتن نداشته باشَم...

نظرات دیوار ها


arsham00
ارسال پاسخ

عاااالی

shadi1357
ارسال پاسخ

مثل همیشه عالی

minee
ارسال پاسخ

من به تجربه به این رسیدم که نباید زیاد سخت گرفت...و آدما و حرفاشونو خیلی جدی نمیگیرم...اینطوری زندگی بهتره.زدن به کوچه علی چپ همیشه هم بد نیس..رفقا که حسابشون جداست...گریه آسمونم دوس دارم،آفتابیشم دوس دارم
حس میکنم سبک نوشته هاتون عوض شده،لطیفتر شده

mahss
ارسال پاسخ

مرسي عالي بود
منم مدتهاست فكرم درگير همين موضوعه و وقتي حال يكيو ميپرسم تا واقعا حالشو ندونم با كلمه ممنون اون راضي نميشم
.

marya1370
ارسال پاسخ

سـَلیس و ساده!

تصویر:

☑وَقتی هَمسَرِتان دَر میزنَد،بِدَویــد و دَر را باز کنیــد،قطعاً دوستتان دارد...
☑وَقتی پِلک میزَد،پِلک میزدَم،دوس داشتَم چِشم هاشو ببینم آخه...
☑از دَرد هایی که میکـشـی،تَشَکُر کُن،حسابی بُزُرگت میکنه...
☑بُدُو،بُدُو،همیشه عجله کردی...
☑دَستانـَش را هَنوز لَمس نَکرده،آرام شُده اَم،وای از آن روز که مُعتاد دَست هایَش شَوَم...
☑اِشتباهاتَم مَرا وادار به به شکافتَن مسیری جدید میکرد... 20....

خــوب مطلقـی!
من خوب ها را با تو می سنجم
بدین سان بعد از این "خوبی" عیاری تازه خواهد یافت !

سپاس