متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    بَرعَکس

  • تعداد نظرات : 9
  • ارسال شده در : ۱۳۹۵/۰۵/۱۶
  • نمايش ها : 439

بامداد روز شَنبه!



آسمـآن آبی،خُورشید با نُور سفیـد در حال تابش بر روی کُره خاکی!



ماشیــن ها سوار بر آدَمیان و آماده برای رَفتَن به کـآر!



دِرَخت ها در حـال تَراشیــدَن بَدَن انسان ها و نِوِشتَن یادگاری بر روی پُوست آنان!



انسان هایی که صَندلی ها به آن ها آدامس مُوزی میچَسباندَند!



پَرنده هایی که برای انسان ها دان میپاشیدَند!



گُوشی های از کار افتاده در حـآل بازیافت انسان ها...



مـِترو های خـآموُش و تاکسی های بدون سَرنشیــن در حـآل قَدَم زدَن در سَطح شهـَر و خوردَن تُخمِه و انداختن پوست تخمه بر روی سَر انسان ها...



میمون هایی که کُت شَلوار پُوشیده بودَند و به انسان های زیردَستشان مُوز تعارف میکَردنَ و انسان ها بَعد از گرفتن مُوز برایشان ادا در می آوردند تا رئیسشان بخندد!



خانه های مَتروکه اَمّا به شِکل بُرج در حال فروپاشی بعلت نَبود سَکَنِه...



اینترنِت قَطع شُده به عِلَت نَبود مُشتَرِک...



بیمارستان های بدون کارمند و بیمار،زندان های تَمیز و آرامش بَخش...



ورشِکَست شُدَن تولید کننده ها،من جمله تولید کننده های سیگار...



تالاب های پُر خاک و دَریا های بدون پمپ،کوه های سَر سیاه و درختان قَهوه ای...



مـآه به نور زَرد و ستاره هایی با قابلیت کلید روشن،خاموش!



آینه هایی که همه چیز را بَرعَکس نشان میداد...



▌║█║▌█▌║█║▌█▌║█║▌█

Copyright©2016KinG Omid



پُر از حَرف،بـَرعَکس!طراحی:یک لقمه نان حرام کَمتر بخوریم!

هَمِه چی پیدا میشه تُوی نِوشته هام...

دوس داشتی کِنارِت باشَم و بِدَم به حَرفـآت گـُوش...

شما فقط دُنبال اینی جُک بنویسی،یکم مُستنَد حَرف بِزَن...

تو،خواب دیدی و مَن از خواب پَریدَم...

یه روز آتیــش کشیدَم به عـَکسای دُو نَفَرَمون...

هیچی تو دنیا جُز تو برام آرامِش بَخش نبوده و نیست...

پـَنجـِره را بــآد بُرد...

پــی یه تیــکه پَنـیری،مَگِه تو روباه قِصه هایی؟

زندگــی بِدون تـُو،چیزی بِجُز مَرگ نیست...

این حـَرفا چِقَدر به حَسرَت خوردَن نَزدیکــِه...

یـِکَم تو تَعـریف کُن از داستانات برامُون...

تو فَقط باید بِدی،توی کاواره قِر...

چــِطوری به این راحـتی همه چــی رو فراموش کَردی...

هیزُم زیر آتیش رو زیــآد کُن،خوُدِت رو خُوب سوخاری کُن...

نموندیــم پای هیچ کُدوم از حَرفامــون،نه تُو نه مَن،نه اُون!

داد بِزَن و مـَنم ادامه میدَم به شکنجه دادَنِت...

یه جـُوری دُروغی،میگی زنده ایی وَلی صَد ساله مُردی...

پَخش زِنده زندگیــت چِقَدر چیــپ بود...!

مـَن آواز میخـُونَم و تُواَم زیــر صدامــی...

مَن راوی قِصه بودَم و توام مُخاطَب نوشته هام...

هـَرکی اُومَد نَزدیــکَم،مَن از اُون حالت رو پُرسیــدَم...

قَرینه شُدَم باهات،افتادَم توی قرنیه چِشات...

پـِـلک میــزنَم،چــَند سال دیگه هـَم گُذشَت...

تو فِکر نمیکنی به خُودت،میگی فِکر میکنی به مَن!

تو این شَرایط فقط خُودت رو کِنار خُدا ببین...

دَستِت رو کــَم دارِه دَستــآم...

توی تَصویر رویاهات مَن بودَم پـآدِشاه سَوار بَر اَسب بَرات...

چـَند بار ازَم خواستــی بِمونـَم؟که مَن نموندَم...

دَستــآم آلُوده به گُناه...

مـَن هَرچــی از خـُدا گُفتَم،واسه یجای مهم توی زندگی هَرکسی گُفتَم...

مُستَنَد زندگی تو میسازَم،یه نُوع خَری توی ایرانگاستار...

شَبا به رُوز و رُوز به شَب!

سیندرلا هَم باشی پـآت تو هَواست...

با این حَرفا فقط سَردرَد میاری واسَم...

حـَرفـآم مِثه چــَک تـُو گُوشِت...

اُون چی بُود گاز زَدی و مارو بُردی جَهنــَم جَدِ بِن جَد مَن!

تیکه ننداز که میفهمم ولی نمیخوام جوابتُو بِدَم بَچِه!

قِرمِز و سَبز،کنار هم مَنطقی بنظر میاد...!

وَقتـی تُو خوابی مَن خـُدارو بَغَل میکنَم...

بهــتر اینه کنـار بِرَم تا کِنار گُذاشته بِشَــَم!

خنده هات از ژکوند قَشَنگ تر بود واسَم بودی مونالیزا

جـُمعـِه چـِه روز غَریبیست برایــَت...

نظرات دیوار ها


sharloot
ارسال پاسخ

چقدر این بلاگو دوست دارم..!

یه دیو هست توی کلاه قرمزی همه چیزو برعکس میگه
به زبون اون فامیل دور میشه غریبه ی نزدیک و خداحافظ، سلامشه..
گیجم می کنه

ملے جوלּ
ارسال پاسخ

عکسش خیلی خوردنی بود

زیاد تو بحر نوشته ها نرفتم آخه ترسیدم مغزم هنگ کنه

خسته نباشی دلاور

peyman0082
ارسال پاسخ
pariiSsa
ارسال پاسخ

عجب افکارو نوشته هایی...زیبا ولی پراز اسرار

من خواننده وسط نوشته ها هنگ میکنم وای به حال نویسنده بااین ذهن خلاق

چی میکشی از دستش

نخسته

minee
ارسال پاسخ

sabaa :
سیندرلا هم که باشی پات رو هواست؟!
این جمله معرف یه دیدگاه و نگاه جنسیتی تاسف بار و اشتباهه.

دقیقا...

صبا
ارسال پاسخ

سیندرلا هم که باشی پات رو هواست؟!
این جمله معرف یه دیدگاه و نگاه جنسیتی تاسف بار و اشتباهه.

marya1370
ارسال پاسخ

پایان خوش رو بیخیال...واقعیتای زشتُ ببین:
دنیایِ وارونه خیلی هم عجیب نبود، آدمای هزار شکل _یه روز تخت یه روز نردبون یه روز آدامس یه روز عاشق ...
تا مصلحتشونو تو چی ببینن و از هم به چه عنوان استفاده کنن!_ چیکار کردن که ارزشِ زندگی داشته باشن!
راستی نونِ حلال چه مزه ای بود؟

بامداد زمانِ خوبی برای حرف زدن و نوشتن نیست،ترکیب سبز و قرمز هم زیبا نیست...
سپاس

minee
ارسال پاسخ

جالب بود قسمت اول

AZAD
ارسال پاسخ


تصورش دل آدم رو به درد میاره .
تلخ می نویسید .
تشکر