متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


mehdi62
mehdi62
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

روز خزان پاییزی پرستویی دیدم در حال مهاجرت

گفتم چوبه دیار یار میروی به او بگو دوستش دارم و منتظرش می مانم

سالها گذشت......

پرستو نفس نفس زنان آمد و گفت دوستش بدار ولی

منتظرش نمان!!!