متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

آی ادم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد دست و پای دائم می زند
روی این دریا تند و سنگین که می دانید
ان زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
ان زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتید دست ناتوانی را
ان زمان که تنگ می بندید ، بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من ؟
یک نفر دارد می کند جان بیهوده جان قربان
ای آدم ها که بر ساحل نشته شاد و خندانید !!

soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۰۹

برای خوشبختی راهی وجود ندارد
چرا که خوشبختی خود یک راه است .

soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۰۹

چه قشنگند به خدا پروانه ها قبل از آکه پیر شوند می میرند
حالا بیا برویم از رگبار واژه ها ویران شویم
باران که باز بیاید می ماند آسمان و خواب و خاطره ایی یا حرفی بین گفت و لطف آدمی با سکوت

soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۰۹

دست هامان خالی دل هامان پر گفتگو هامان مثلا یعنی ما
کاش می دانستیم هیچ پروانه ایی پیلگی پریروزگی خویش را به یاد نمی آورد
حال مهم نیست که ما تشنه به رویای آب میمیریم
از خانه که می آیی دستمالی سپید ، پاکتی سیگار ، گزیده شعر فروغ ، تحملی طولانی و دلی عاشق بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است .

soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۰۹

برای آدم نابینا شیشه و الماس یکی است ... اگر کسی قدرتو ندونست فکر نکن تو شیشه ایی اون نابیناست

soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۰۹

می خواستم شمع باشم و تا اخر عمر به پایت بسوزم
اما نامرد ادیسون برق را اختراع کرد

soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۰۹

حاصل ضرب توان در ادعا مقدار ثابت است
هرچه قدر توان انسان کمتر باشد ادعای او بیشتر
و هر چه توان انسان بیشتر ادعایش کمتر است
دکترحسابی

soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۰۹

مرگ زندگی دوباره است
پس ای جسم و روح من بمیر
بمیرتا زندگی دوباره ایی را شروع کنم
زندگی که شاید در آن عاشق باشم

soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۰۹

از زرتشت پرسیدند زندگی را چگونه یافتی ؟؟
گفت : دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد پس آرام شدم
دانستم خدا مرا می بیند پس حیا کردم
دانستم کترمرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
دانستم پایان کار مرگ است پس مهیا شدم

soshiyant
soshiyant
۱۳۹۲/۰۹/۰۹

از زرتشت پرسیدند زندگی را چگونه یافتی ؟؟
گفت : دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد پس آرام شدم
دانستم خدا مرا می بیند پس حیا کردم
دانستم کترمرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
دانستم پایان کار مرگ است پس مهیا شدم