متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


یک فرشته داشت می دوید

توی کوچه های آسمان

روی سنگفرش کهکشان

می دوید و هر کجا که می رسید

با گچ ستاره ها

با گچ ستاره ها

عکس یک شهاب می کشید

می دوید و خنده هاش نور بود

غصه را بلد نبود

غصه از بهشت دور بود

می دوید و ناگهان

دامنش به ابر ها گرفت و لیز خورد

از کنار خانه ی خدا چکید

قطره قطره روی خاک مرد

 

هیچ کس ولی نگفت

آن فرشته ای که می دوید ، کو

جای او چقدر خالی است

آی ای خدا ، تو لااقل بگو .

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Mohammad
ارسال پاسخ