متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


setare20
setare20
۱۳۹۳/۰۳/۰۳

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن

فراموشت میکندد.........

setare20
setare20
۱۳۹۳/۰۳/۰۳

بـغـض خیــــــس!!!

بعضی حرفها رو نمیشه گفت ؛

باید خورد !

ولی بعضی حرفارو نه میشه گفت،نه میشه خورد!

میمونه سر دلت !

میشه دلتنگی...میشه بغض...میشه سکوت...

میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته!

نمیدونم باز امروز چه مرگمه!!!

setare20
setare20
۱۳۹۳/۰۳/۰۳

ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻣﺎ زمانی که ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﺶ

ﺩﺍﻍ ﺩﻟﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯿﺸﻪ

ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ

ﻓﮑﺮﻣﯿﮑﻨﯽ ﺍﺷﮏ ﺗﻮﭼﺸﻤﺎﺕ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ ...

ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ زمانی ﮐﻪ

ﺧﯿﻠﯽﺗﻨﻬﺎﯾﯽﻋﮑﺴﺎﺷﻮ

ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿﻮ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑﻣﯿﺰﻧﯽ ..

ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ

ﺍﻣﺎ ﺑﻌﻀﯽ

ﺍﻭﻗﺎﺕﺩﺳﺘﺖ

ﻣﯿﺮﻩﺭﻭ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﮐﻪ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ...

ﻧﺰﻧﯽ ....

ﺑﺰﻧﯽ ... ﻧﺰﻧﯽ !!! ...

ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﻫﯽ ﻋﮑﺴﺸﻮ ﺟﻠﻮ،

ﻋﻘﺐ ﻣﯿﺒﺮﯼ ﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺶ !!!

ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﺻﺪﺍﺵ ﻟﮏ ﺯﺩﻩ !

ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ

ﺍﻣﺎ ﺷﺒﺎ ﺗﺎ ﺻﺒﺢﺧﻮﺍﺑﺖﻧﻤﯿﺒﺮﻩ ..

ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽﺩﺍﺭﻩ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟

ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ

ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﺍﻻﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ ....

ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ

ﭼﻘﺪﺭﺭﺭﺭﻣﻬﻤﻪ !!

ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻭﻟﯽ

ﻣﻴﮕﻲ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ .

ﻧﮕﻮ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﮕﻮ ﻣﻬﻤﻪ ﺍﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ...!

setare20
setare20
۱۳۹۳/۰۳/۰۳

آنكه تور سفيد بر سر كشيد و رفت،

آنكه وقتي از پله ها پايين مي آمد همه اطرافیانش دست ميزدند.
و حالا در فاصله سي سانتي از جسمي چشم ميبندد و ميگشايد،

برایش...!

"گفته بودم پنهان كردن اشك پشت تلفن سخت است"

ولي نميدانم خفه كردن بغض ،و اشك ريختن بي صدا..

كنار يك جسم به اين نزديكي چقدر سختتر است.
تو در این سوی آیینه ای ..

و من گمان ميكنم آنسوي آينه ي تو باشم...
گفته بودم:

سهمیه هوای من هم برای تو !!!
برای نفس نفس زدن در آغوش او لازمت می شود عزیزم !!!

میدانم که در آغوش او آرامش نداری...

میدانم که قلبی که برای آرامش من می تپید...

ناآرام است...

میدانم که با خود میگویی...

من از این حس ناآرامت هیچ نمی دانم...

اینبار مینویسم از حس تو...

همیشه برای دل خود مینوشتم که آرام شوم...

اینبار برای آرامش دل تو مینویسم ...

از حس تو...

از چیزهایی که میخواهی بگویی برایم...

آری من خیلی چیزها را نمیدانم...

نمیدانم در آغوش او حس غریبگی میکنی یا نه...

ولی...

تو شدي زبان گوياي تمامی دردهايم ...

اینبار فقط گوش میدهم به دردهایت...

گویا دردو دلهای تو از زبان من جاری میشود...

اینبار گوش فرا میدهم و مینویسم از دردهای تو..

به تمام اشكهايي كه شبها روان شد قسم نميداني ،

نميفهمی،

چه سخت است اين نفس نفس زدن، در اين آغوش،

يادگرفته ام كه تنگ در آغوش بكشمش ...

از جان دل برايش مايه بگذارم...

با تمام وجود به عشق بازيش گرما بخشم..

ميداني چرا ،

نميداني،

فقط براي اينكه زودتر تمام شود،..

زودتر رها شوم،از این درد...

و اشك و بغض خفه كننده يكروز را روان كنم...

در تنهایی خودم...
نميداني چقدر سخت است كه

از صبح تا شب لبخند بزني

و چرنديات ببافي و شب با تمام خستگي.

ساعتها نقش بازي كردنت.

باز هم در يك هم آغوشي تمام

همتت را بگماري تا بلكه ثانيه اي زودتر رها شوي..

از عذابی که ....بگذریم...گفتنش هم درد دارد...

خداي من چگونه در اين صبح وهم آلود

شدي زبان جان و دلم
من دارم از اين بغض خفه كننده دق ميكنم

سرم دارد از تورم اشك هاي بر بالش نچكيده ميتركد
و تو شدي زبان گوياي دردهايم
و تو آنسوي آينه تنها و رها درد ميكشي

و من اين سو مجبورم لبخندي تصنعي بزنم

و پا به پاي اين زندگي آنقدر بدوم

به اميد اينكه شب خواب در چشمها فرو رود

و من فرصت كنم...

در خفقاني ،مرگبار اشكهايم را روان كنم
نمیدانم کجای زندگی خود قرار دارم...

جسمم در یک سوی آیینه...

و قلبم و روحم در سوی دیگر آیینه...

دیگر حتی اشکهاهم امانم نمیدهند...

برای نوشتن دردهایت...

و باز...

در پایان حرفهایم...

اینجا که می آیید آهسته بیایید...

كه مبادا ترك بردارد شيشه نازك تنهاييم...

0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۰۲/۳۱

ﻣﯿﮕﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﻫﻤﻮﻥ ﺳﺮﺕ ﻣﯿﺎﺩ : ﻫﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻪ ﭘﻮﻝ ﻫﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻪ ﭘﻮﻝ ﻫﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻪ ﭘﻮﻝ ﺧﺨﺨﺨﺦ ﭘﻮﻝ )))))))))): ﭘﻮﻝ ﻫﺮﻫﺮﻫﺮﻫﺮ ﭘﻮﻝ ﻫﯽ ﻫﯽ ﻫﯽ ﻫﯽ ﭘﻮﻝ ﯾﻮ ﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﺍﺍﺍﺍﺍ ﭘﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻝ

peyman6969
peyman6969
۱۳۹۳/۰۱/۰۶

مورد هم داشتیم:
طرف عینِ سگ از سوسک میترسه ، بعد رفته اژدها تاتو کرده !

Artaan
Artaan
۱۳۹۳/۰۱/۰۶

یک همیشه یک است شاید درتمامی عمرش نتواند بیشترشود

امابعضی اوقات میتواندخیلی باشد

مثل یه عشق،یه دوست یا یه تو که یک دنیایی

peyman6969
peyman6969
۱۳۹۳/۰۱/۰۶

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺯﯾﺮﺁﺑﯽ ﻣﯿﺮﻥ ﮐﻪ ﻧﺼﻒ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﺗﺶ ﺳﺮﺥ ﺑﻪ

ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺸﻮﻥ ﯾﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﻭ ﺁﺏ...

alireza2914
alireza2914
۱۳۹۲/۱۲/۰۸

**همخونه**02730500
زنگ بزن ستاره

alireza2914
alireza2914
۱۳۹۲/۱۲/۰۸

با دختر خالم رفته بودیم باشگاه اسب سواری،رو اسب برا اسبه میخونده:
کره الاغ کدخدا یورتمه میرف تو کوچه ها...
کلا زنده باشن دخترا بعضی وقتا حرکتای جالبی میان!