متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


عاشق ترین مرد آدم بود که بهشت رابه لبخند حوا فروخت،
حوا که بغض کند حتی خدا هم اگر سیب بیاورد، چیزی جز آغوش آدم آرامش نمیکند...
خوش به حالت آدم...خودت بودی و حوایت...
وگرنه حوای تو هم هوایی میشد...!
وخوش به حالت حوا...تنها حوای زمین تو بودی...
وگرنه آدم هوای حواهایی دیگرداشت...
دیگر نه آدم،آن آدم است ونه حوا، آن حوا....
من وتو،زاده ی کدامین دو نخستینیم؟؟؟ که نه بوی آدمیت داریم و نه هوس حوا....؟!
وقتی سایه ها بوی انسانیت نمی دهند! همان بهتر که سایه ای بالای سرت نباشد...
اینجابرای حوابودن...آدم کم است... به جرم وسوسه چه طعنه ها که نشنیدی حوا....پس از تو همه تا توانستند آدم شدند...!
چه صادقانه حواشدی و...چه ریاکارانه آدمیم...!
توآدم...من حوا...
بیا جهانی دیگر آغاز کنیم...عشق بورز...دوستم داشته باش...تازه سیب چیده ام!
حوابودن تاوان سنگینی دارد...وقتی آدم ها برای هردم و بازدم به هوا نیازدارند...!
حوا...! راست بگو تو مگرسیب راپوست کندی وخوردی که دنیا اینگونه پوست مارا می کند؟���

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


afsoon63
ارسال پاسخ

متن خیلی قشنگی بود.
ممنون.

mona_rt
ارسال پاسخ

هه..
مرسی

ملے جوלּ
ارسال پاسخ

ممنون