vahid90
۱۳۹۲/۱۰/۰۶
گفتی پدر این سرزمین ، دور باد از شر و دروغ
وقتی نبیند این دیار ، دشمن بماند بی فروغ
گفتی چنان ارزنده است ، این خاک زرین کهن
خاکی که جسمت بعد مرگ ، یک ذره از ایران بود
شرم بر ما ای پدر ، ما خود شدیم دشمن او
مهر وطن قحطی شده ، رایج شده کذب و دروغ
شرم بر ما ای پدر ، دادیم به باد آداب خویش
بیگانه شد سرمشق ما ، از یاد بردیم رسم خویش
به جای شمس و مثنوی ، سر داده ایم حزن و فغان
شیون شده عادت ما ، ما وارثان مهرگان
شرم بر ما ای پدر ، ماکه ز خود بی خبریم
دزدیده شد گنج وطن ، در خواب خوش غوطه وریم
بردند ربودند خاکمان ، به گل نشست دریایمان
گل ها همه پژمرده اند ، رنگ رفته از فرهنگمان
تقصیر ندارد روزگار ، ظالم نخوانید این جهان
بر این دیار با شکوه ، ما خود نبودیم پاسبان
بر این دیار با شکوه ، ما خود نبودیم پاسبان
تقصیر ندارد روزگاه ، ظالم نخوانید این جهان
بر این دیار با شکوه ، ما خود نبودیم پاسبان
بر این دیار با شکوه ، ما خود نبودیم پاسبان
|