متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • داستان جالب بهره وری

  •   *مورچه هر روز صبح زود سر کار می رفت و بلافاصله کارش را شروع می کرد**با خوشحالی به میزان زیادی تولید می کرد**رئیسش که یک شیر بود، ازاینکه می دید مورچه می تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود**بنابر این بدین منظور سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد**اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود**او همچنین…
  • بغض

  • یه وقتایی که دلت گرفته . . . بغض داری, آروم نیستی ,دلت براش تنگ شده. . . حوصله ی هیچکس رو نداری! به یاد اون لحظه ای بیوفت که بی قراری هاتو دید اما چشماشو بست و رفت . . .  
  • دختر چیست؟

  • دختر:موجودی است که:وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا!!وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی!!وقتی غمگین است آه میکشدوقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشدوقتی بدش می آید میگوید ویشششش .وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی.همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند . تاریخ تولد و شماره کفش با جناقپسر عمه ی دختر خاله ی داماد همسایه ی پوریا پور سرخ را میداند !از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود!!!یه …
  • مرگ عشق

  •   شب بود هوا خیلی تاریک بود هیچ صدایی جز صدای تالاپ تالاپ قلبش رو نمیشنید.باری که رو دوشش بود خیلی سنگین بود و تیشه ای هم که دستش بود پشتش رو زخمی کرده بود.آروم آروم با قدمهای شمرده راه میرفت هیچ صدایی نبود .تنها بود توی یه جایی مثل یه دشت بزرگ همه جا تاریک بود گهگداری پاش به تخته سنگها گیر میکرد و کله میشد اما زمین نمی خورد و به راهش ادامه میداد تنها چیزی که میشنید صدای تالاپ تالاپ قلبش بود.…
  • عشق تلخ

  •   مثه یه آدم عاشق , یه دیوونه , همه وجودش توی نت های موسیقی خلاصه می شد هیچ کس اونو نمی دید همه , همه آدمایی که می اومدن و می رفتن همه آدمایی که جفت جفت دور میز میشستن و با هم راز و نیاز می کردن فقط براشون شنیدن یه موسیقی مهم بود از سکوت خوششون نمیومد اونم می زد غمناک می زد , شاد می زد , واسه دلش می زد , واسه دلشون می زد چشمش بسته بود و می زد صدای موسیقی براش مثه یه دریا بود بدون انتها , و…
  • داستان غم انگیز عشق و جدایی مریم وعلی ...

  • داستان غم انگیر عشق علی و مریم شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل…
  • زخم جدایی

  • زخم جدایی... به حرمـــــت نان و نمکی که با هم خوردیم نــــــــان را تو ببر   که راهـــــــــت بلند است و طاقتــــــــــت کوتاه نمــــــــــک را بگذار برای من   می خواهم این زخم همیشــــــــــه تازه بمانـــــــد... …
  • غم بی پایان

  • آنقدر  دلش  شکسته بود که اشک توی چشماش  همینطوری داشت حلقه میزد. رفتم پیشش گفتم چی شده، با همون حالتی که  روی چرخ دستی  نشسته بود   گفت دلم  گرفته  میگفت یه روز  عاشق بوده، میگفت خیلی ها دوسش داشتن...   نمیتونست زیادحرف بزنه آخه زبونش میگرفت شدیدن باهمون لحن وقتی داشتم از پیشش میرفتم گفت تو رو خدا نرو وایسا یکم با من درد دل کن.  بغلش روی…
  • تا کی؟

  •    تا کی عاشق باشم و از عشقم دور ؟ تا کی اسیر تنهایی هایم باشم و از یارم دور .....؟ تا کی باید به خاطر دوری تو اشک بریزم و حسرت آن دستهای گرمت را بکشم...؟  تا کی باید از خدای خویش التماس کنم تا تو را به من برساند ، نزدیک و نزدیک تر کند  تا بتوانم تو را در آغوش بگیرم؟... تا کی باید صدای غم انگیز آواز مرغ عشق را بشنوم  و دلم برایت تنگ شود؟ تا کی باید غروب پر درد عاشقی…
  • دلتنگم

  • دلم برایت تنگ است..... دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …دلم برای کسی تنگ است ه با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند…دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد…دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…دلم برای کسی تنگ است که گ…