متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    من و پریسا

  • تعداد نظرات : 2
  • ارسال شده در : ۱۴۰۱/۰۶/۲۹
  • نمايش ها : 174

 

کاش من قبلا با پریسا اشنا میشدم .میبینم دوستیمون طولانی نمیشه .سال دیگه من نیستم .اونم دختره بعد درسش ازدواج میکنه کلا همو فراموش میکنیم.ولی خوب چیکار کنم حالا که هست و دوستیم .
البته نباید اینطور باشیم دانشجوی سال اولی : دانشجویی که فکر می کنه ایندش رو ساخته
دانشجوی سال دومی : دانشجویی که فکر نمیکنه با تحصیلات دانشگاهی در حد کارشناسی بتونه ایندشو بسازه
دانشجوی سال سومی : دانشجویی که دیگه مطمئنه با تحصیلات کارشناسی نمیتونه اینده خوبی داشته باشه پس از الان تو فکر ارشد میشه
دانشجوی سال چهارمی : دانشجویی که دیگه مطمئن شده باید ارشد بگیره و برای تحصیل بره خارج اینجا با ارشدش اخر بره باغ وحش
دانشجوی ارشد : مدرک قاب میکنه تازه سر کار بره یک کاری که به درسش مربوط نیست یا هونهایی که خونده تکرار بشه اصلا یک نوع اوری و ایده نیست .تازه میبینه کارفرماش مدرک نداره یا داره ازش پایینتره یا پی اچ دی داره به اندازه ببخشید گوساله نمیفهمه درامدش دلاره
دانشجوی دکترا :اخرش میشه استاد میاد با ماها وقت میگذرونه
تو خارج البته کشورهای پیشرفته :دانشجو به اینده امید داره بعدش میبینه اونچیزی که خونده و میبینه .به هم ربط دارن تازه انچه میبینه از اونچه خونده جلوتره پس هم یاد میگیره هم ایده میده
طرح میده ی چیزی میسازه لذت میبره استادش هم میبینه چیزی ساخته دانشجوی خودش لذت میبره میگه فلانی دانشجوی من بوده
حالا کدومش بهتره
سر جلسه امتحان انتقال حرارت فرانك اينكروپرا خانمی کنارم من نشست بود خیلی ازم بزرگتر بودولی جون بود .گفتم حتما ترم بالاتر هستند ارشد چیزی هست چنان نشسته بودند گفتم بابا حتما همشو بلده . نگاهی انداختم لبخندی زدم بهم خندید .گفتم رهام این ذلیمرده ارمان ردیف جلوتر نشسته میبود سه سوت مخشو میزد . ارمان به پشت سرش نگاهی کرد منو دید دستی به سرش کشید .گفتم حالا چطور سر حرف بازکنم از کجا شروع کنم اصلا فقط برسونه .یهو دیدم ایانی اومد برگه ها رو داد خانمه بلند شد .ایانی گفت خانم دکتر شما اونطرف بدین منم اینطرف حاج واج موندم . فقط اومد بالای سرم گفت پسرم وقت زیاده موفق باشی .امتحان نه سخت بود نه اسون . یک سوال پرسیدم خانم منظور این سوال چیه فکر کنم در مورد نرخ گرما در واحد عرض صفحه بود که اومد گفت من رشته ام چیزی دیگه هست از استادت بپرس یعد ایانی اومد گفت چیه حسامی . هیچی منظورش گفت واضحه نرخ گرما رو میخواد کیوپریم . عدد ناسلت هم محاسبه کن .هیچی شروع کردم به نوشتن گفتم لب دریا برم خشک میشه حالا این کسی دیگه میبود همشو میرسوند .بعد امتحان ارمان دیدم گفت لامصب اگه تو بودی خانمه استاد ترمودینامیک میبود .گفت رهام سخت بود .گفتم اره ولی پاس میشه .گفت مارمولک فکر کردی هرکی بلخند بزنه دیگه اره .گفتم من اهل ان حرفا نیستم خودت هم میدونی .گفت همین دیگه اخه دیده پاستوریزه هستی ببو گلابی دیگه .هیچی من فراموش کردم تا که بعد با پریسا اشنا شدم دیدم .من هیچی بلد نیستم .اونم بی انصاف اصطلاحات انگلیسی میگه .منم میبینم معنی اون با اونچه اونا میگن فرق داره .ولی از انگلیسی حرف زدنش خوشم میاد .این کلمات عاشقانه و این جملات به هم به انگلیسی میگیم . با هم حرف میزنیم راحت .ولی خودمونیم درسته گفتم خیلی بهم زنگ نزنیم .ولی روزی یکی دوباری یا من یا اون زنگ میزنیم .الان من از دیروز با خونوادم تماس نداشتم من که کلا همیشه زنگ میزدم . امروز هنوز نه زنگ زدم نه بهم زنگ زدن . فعلا البته .

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


rohamavation
ارسال پاسخ

ایانی استاد هستند

marya1370
ارسال پاسخ

ایانی مراقب امتحانه یا استاد درسه؟