متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


من ودوست دخترم

بعد این ماجرا و شعری که گفتم /چون من ادبیاتم ضعیف هست یک چیزی از حافظ پیدا کردم همونو تغییر دادم و براش نوشتم.

جونم براتون بگه بعد اینکه امیر میره درب خونه ما و مادرم میگه رهام رفته مشهددانشگاهش .و ابجیم میگه سرویس گرفته رفته راه اهن اگه بودم خودم میرسونمدش .امیر موتور برمیداره چون من نیستم گفتم باهاش بره دانشگاه .ابجی رویام میگه امیر رهام چند روزی هست مشکوک میزنه ببینم چیزی شده .اونم میگه  خیالتون راحت خانم دکتر .

اینجاش مهمه من رسیدم دانشگاه چون منم با قطار بعدازظهر رفتم حدود 4.30 صبح مشهد رسیدم خسته رفتم دانشگاه رفتم خوابگاه خوابم برد .اصلا به گوشیم نگاه نکردم که چندتا تماس داشتم .مادر و ابجیم و پریسا 

ظهری بیدار شدم  پریسا زنگ زد  .بهش گفتم دانشگاهه کلاس دارم .درس دارم باید درکم کنی در ضمن من خسته بودم خوابم برد. گفتم باشه بعدا  باهات حرف میزنم .قطع کردم که یهوابجیم هم زنگ زد  گفت امیر اومد موتور برد .تازگی عوض شدی .گفتم نه بابا چون نزدیک دانشگاهه زودتر پامیشم و خودم رختخوابم جمع میکنم و اتاق مرتب میکنم همین .گفت از تو بعیده اینکارها باید با مشت بیدارت کنیم و اینکه ترم های قبلی هم تو با وجود اینا نامرتب بودی .راست میگفت من کلا شادتر شدم انگیزه بیشتری دارم .هیچی گفت تو درسات همینطور باش .منم کارهای رفتن دارم جورمیکنم .نگران نباش هر طور شده با خودم میبرمت ولی هوا برت نداره درس ول کنی .نظر استادها تو اپلای مهمه . حال این ترم هستی ولی احتمال زیاد بعد عید باید بریم انگلیس .اونجا دیگه معادل سازی میکنند و نمرات و نظر استادها و پروپوزال خیلی مهمه

پریسا هم باز تماس گرفت  چرا قطع کردی گفتم بابا ابجیم بود .گفت اوکی .بهم گفتTo the world you may be one person, but to one person you may be the worldبرای دنیا شاید یک نفر باشی اما برای من تمام دنیایی.

گفتم بهش خوب منم . نمیدونم بهم گفت حال نداری گفتم نه اتفاقا .ابجیم فکر کنم بوهایی برده / گفت نه نفهمیده میفهمید میومد همینجا اویزت میکرد .گفت برای منم بد میشه خونواده منم نمیدونن .گفتم خوب چیکار کنیم .درکمون نمیکنند .فقط نیاز احساسی هست . من نمیوتنم درسم ول کنم بیام تهران .گفت نه اینو که منم نمیخوام .بعدش در تماس هستیم منم همین ماه اینده میام تهران .گفتش خوب اره منم نمیتونم بیام مشهد 

گفتم پریسا همینه دیگه .بعد گفت بعدش میری خارج .گفتم اره سال دیگه .یهو گفتم بیا تا زمانی که هستیم دوستای خوبی باشیم .گفت اره منم همین نظر دارم .

واقعا دختر خوبیه بخدا درکم میکنه میفهمه .نمیدونم واقعا کسی مثل اون نیست البته من تا حال دوست دختری نداشتم .ولی برای همین مدت هم خوبه .

اخه چرا بد میدونید مگه دوستی چیکاره خلاف که نمیکنیم .

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


rohamavation
ارسال پاسخ

دوست دبیرستانیم .خونشون نزدیک ماست .قیطریه هستند .اون مکانیک در تهران میخونه

marya1370
ارسال پاسخ

امیر کی بود؟