توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
یه استاد ادبیات داشتم که وِرد زبونش این بود "آدمها میان که برن،
اونی که بمونه هم حق تو رو ضایع میکنه هم حق خودش رو.
یادت باشه هر اومدنی یه رفتن داره که عمده دلیلش جهان بینی و پیشرفت شخصیه حالا اگه خواستی بمونه باید هم آهنگش قدم برداری یعنی تو دیگه وجود نداری، همهش اونه!
اونجاست که بهش میگن: عشق♥️
نظرات دیوار ها
نه مرد صومعه و سمعه و مقاماتم
{59}
عالی
به
استاد ادبیات باید گفت..
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت...
به نظرم عشق یا دوست داشتن یعنی درک همدیگر و همراه شدن - فکر میکنم اوج دوست داشتن و عشق است.
با هم باشید ، اما بگذارید در با هم بودن شما فاصلهای باشد و بگذارید نسیم در میان شما بوزد ...
یکدیگر را دوست بدارید اما از عشق زندانی برای یکدیگر نسازید ، بگذارید عشق جایی در ساحل روحتان باشد ...
پیمانههای یکدیگر را پُر کنید اما از یک پیمانه ننوشید ، از نان خود به یکدیگر ارزانی کنید اما از یک قرص نان نخورید ...
با هم بخوانید و برقصید و شادکام باشید ، اما به حریم تنهایی یکدیگر تجاوز نکنید ...
همچون تارهای عود باشید که جدا از همند ، اما با یک نوا مترنم میشوند ؛
قلبهایتان را به هم هدیه کنید ، اما یکدیگر را به اسارت در نیاورید ، زیرا تنها دستان زندگی است که بر قلبهای شما حاکم است ...
در کنار یکدیگر باشید ، اما نه چندان نزدیک ، زیرا ستونهای یک معبد نیز دور از هم قرار دارند و درخت بلوط و سرو ، در سایه یکدیگر رشد نمیکنند …
جبران خلیل جبران
شاد باشید دختر خانم گل
تشکر مثل همیشه نظراتتون زیباست
درود
به
استاد ادبیات باید گفت..
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت...
به نظرم عشق یا دوست داشتن یعنی درک همدیگر و همراه شدن - فکر میکنم اوج دوست داشتن و عشق است.
با هم باشید ، اما بگذارید در با هم بودن شما فاصلهای باشد و بگذارید نسیم در میان شما بوزد ...
یکدیگر را دوست بدارید اما از عشق زندانی برای یکدیگر نسازید ، بگذارید عشق جایی در ساحل روحتان باشد ...
پیمانههای یکدیگر را پُر کنید اما از یک پیمانه ننوشید ، از نان خود به یکدیگر ارزانی کنید اما از یک قرص نان نخورید ...
با هم بخوانید و برقصید و شادکام باشید ، اما به حریم تنهایی یکدیگر تجاوز نکنید ...
همچون تارهای عود باشید که جدا از همند ، اما با یک نوا مترنم میشوند ؛
قلبهایتان را به هم هدیه کنید ، اما یکدیگر را به اسارت در نیاورید ، زیرا تنها دستان زندگی است که بر قلبهای شما حاکم است ...
در کنار یکدیگر باشید ، اما نه چندان نزدیک ، زیرا ستونهای یک معبد نیز دور از هم قرار دارند و درخت بلوط و سرو ، در سایه یکدیگر رشد نمیکنند …
جبران خلیل جبران
شاد باشید دختر خانم گل
مقیم میکده و ساکن خراباتم
نه مرد صومعه و سمعه و مقاماتم