متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


Asemon
Asemon
۱۴۰۲/۱۰/۰۴

روزی در قطار، سوت که به صدا درآمد، چیزی در درونم به غلیان افتاد. ناخوش بودم. به ریخت مردم نگاه کردم. مسافرهای واگن‌های تخت‌دار مایهٔ غرور ما نیستند. مجموعهٔ عجیب و غریبی بود از پک و پوزهای منحوس یا مبتذل. به عادل‌ها فکر کردم. فکر کردم که تنها عدالت ممکن دقیقاً تقسیم تازه‌ای است از بی‌عدالتی. ما انقلاب می‌کنیم تا واگن‌های تخت‌دار را کسانی دیگر بگیرند.
ص ۲۵۷

خطاب_به_عشق
آلبر_کامو

zohre_65
zohre_65
۱۴۰۲/۱۰/۰۴

zohre_65 :
به عقیده‌ی من، امید، گلی‌ست که سنگ را شکافته و جسورانه از شکاف کوچکی بیرون زده. بارانی‌ست که میانه‌ی تابستان و بی‌هیچ دلیل منطقیِ قانع کننده‌ای به کویر تشنه‌ای باریده، لبخندی‌ست که پس از اشک‌های فراوان، بی‌اختیار بر لبی نقش بسته و نوزادی‌ست که پس از سی و چندسال انتظار و درست زمانی که هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرده، متولد شده...
امید تنها چیزی‌ست که ما را کنار هم و به زیستن متصل نگاه داشته و تنها چیزی که به خاطر آن دوام آورده‌ایم...
به همدیگر امید تعارف کنیم. این چیزی از ما کم نمی‌کند اما باعث می‌شود تاریکی‌های حوالی‌مان کمتر شود و در جهان روشن‌تری به بقا فکر کنیم.

نرگس_صرافیان_طوفان‌
{H}{H}{H}
دلتون پر از امید شاد باشید گرامی..:mainim

ممنون

korosh_ts
korosh_ts
۱۴۰۲/۱۰/۰۲

به عقیده‌ی من، امید، گلی‌ست که سنگ را شکافته و جسورانه از شکاف کوچکی بیرون زده. بارانی‌ست که میانه‌ی تابستان و بی‌هیچ دلیل منطقیِ قانع کننده‌ای به کویر تشنه‌ای باریده، لبخندی‌ست که پس از اشک‌های فراوان، بی‌اختیار بر لبی نقش بسته و نوزادی‌ست که پس از سی و چندسال انتظار و درست زمانی که هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرده، متولد شده...
امید تنها چیزی‌ست که ما را کنار هم و به زیستن متصل نگاه داشته و تنها چیزی که به خاطر آن دوام آورده‌ایم...
به همدیگر امید تعارف کنیم. این چیزی از ما کم نمی‌کند اما باعث می‌شود تاریکی‌های حوالی‌مان کمتر شود و در جهان روشن‌تری به بقا فکر کنیم.

نرگس_صرافیان_طوفان‌

دلتون پر از امید شاد باشید گرامی..

shab
shab
۱۴۰۱/۱۲/۲۱

گرفته است جهان را غبار بی دردی
کجا رویم ازین عالم خراب، کجا؟

صائب_تبریزی



555+

rayan_send
rayan_send
۱۴۰۱/۱۲/۱۹

اگر بر بلندای قلهٔ شادی باشید، دیگر قادر نیستید قدرش را بدانید.
یک زندگیِ حقیقتاً خوب، نیمی شادی و نیمی غم در خود دارد اینگونه انسان به‌راستی احساس زنده بودن می‌کند...

کارل_گوستاو_یونگ
+5

shab
shab
۱۴۰۱/۱۱/۱۹

درویشی، شیخ را از بندگی سؤال کرد که:
ای‌ شیخ! بندگی چیست؟
فرمود: خلقك الله حرّا کن کما خلقک.
«خدایت آزاد آفرید، پس آزاده باش.»

گفتند: یا شیخ! سوال از بندگی است، فرمود «تا بنده نباشی، آزاد نخواهی‌بود.»

اسرار_التوحید_فی_مقامات_شیخ_ابوسعید
محمد_بن_منور


555+

ERFAN92
ERFAN92
۱۴۰۱/۱۱/۱۲

بــیا با پنجه راه برویم

روی تن این دنــیا

بگذار خواب بماند

و نفهمد که از قانونش گریخته ایم

و …

دل باختــه ایم

ERFAN92
ERFAN92
۱۴۰۱/۱۰/۰۸

فقط یک شادی در زندگی وجود دارد
دوست داشتن و دوست داشته شدن

vahid2727
vahid2727
۱۴۰۱/۱۰/۰۱

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

ERFAN92
ERFAN92
۱۴۰۱/۰۹/۳۰

پاییز ثانیه ثانیه می گذرد،
یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز
برایت آرزوهای خوب دارد.
عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری
پیشاپیش یلدای تان مبارک باد