دلمان تنگ است
برای روزهای کودکی
برای برف و سرمای زمستان
چکمههای رنگی پلاستیکی که
همیشه سوراخ بود
برای صدای پارو زدنهای پدر و آش خوشمزهی مـادر در یک روز سرد زمستانی
برای چسبوندن پاهای یخ زده به
بخاری و چراغ علاالدین...
دلمان لک زده برای نشستن های دور کرسی
و دور همی های بی بهانه،
برای خنده های از ته دل،
برای روزهایی که ساده بود و ساده میگذشت
دلمان تنگ است


برای روزهای کودکی
برای برف و سرمای زمستان
چکمههای رنگی پلاستیکی که
همیشه سوراخ بود
برای صدای پارو زدنهای پدر و آش خوشمزهی مـادر در یک روز سرد زمستانی
برای چسبوندن پاهای یخ زده به
بخاری و چراغ علاالدین...
دلمان لک زده برای نشستن های دور کرسی
و دور همی های بی بهانه،
برای خنده های از ته دل،
برای روزهایی که ساده بود و ساده میگذشت
ای کاش در کودکی می ماندیم ولی حالا که بزرگ شدیم آرزو دارم قلب هایمان مانند زمان کودکی بی شیله پیله باشد