توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
به شعرم چه بگویم...
- برای قلبم چه طرحی بریزم تا عاشقت نباشد؟ لبانم را چه بیاموزم که تو را نبوسد و طاقتم را که دندان بر جگر بگذارد؟ به شعرم چه بگویم که منتظرم باشد تا بعد؟ و حال آنکه روزی که تو را نبینم بی نهایت است. "نزار قبانی"
اگر پایان را میدانستم آغاز نمیکردم!
- اگر یارم هستی کمکم کن تا از تو دور شوم اگر دلدارم هستی کمکم کن تا شفا یابم اگر میدانستم عشق چنین خطرناک است عاشقت نمیشدم اگر میدانستم دریا اینقدر عمیق است به دریا نمیزدم اگر پایان را میدانستم آغاز نمیکردم! دلتنگت هستم یادم بده چگونه ریشههای عشق را درآورم یادم بده چگونه اشکهایم را تمام کنم یادم بده چگونه قلب میمیرد و اشتیاق خودکشی میکند! ا…
کجای گریه بخندم، کجای خنده بگریم
- کجا جدا شوم از تو که بعد از آن تو نباشی کسی که داده مرا از خودم امان، تو نباشی کجای زندگیم دست می دهد که به تلخی گریزم از تو و آغوش مهربان، تو نباشی کجای گریه بخندم، کجای خنده …
آنکه هر شعر تو را معجزه انگاشت منم
- آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منماین چنین عشق تو در سینه نگهداشت منمآنکه در ناز فرو رفته و شاداب توئیآنکه دل کاشت ولی دلهره برداشت منمآنکه هرگز نگشود دفتر احساس توئیآنکه رویای تو را خاطره پنداشت منمآنکه کافر به دل مومن من بود توییآنکه هر شعر تو را معجزه انگاشت منمآنکه بر سینه ی من خنجر غم کوفت توئیاو که قامت به قد تیر برافراشت منماو که در باغ غزل گشت و خرامید توئیاو که یک بوته در این باغچه نگذاشت م…
فقط ای کاش تو باشی و نگاهی باشد
- با تو شب ها چه نیازیست که ماهی باشد فقط ای کاش تو باشی و نگاهی باشد بعد از آن شب که تو هم رد شدی از من، ای ماه! آسمان بر سر من سقف سیاهی باشد به دگرگونی این بخت، من عادت دارم شوکت مصر نباشد، دل چاهی باشد! می روم تا ته این جاده ی غمگین، شاید، ته این جاده مرا چشم براهی باشد رفتنم را تو بیا چند قدم بدرقه کن تا نگاه تو مرا پشت و پناهی باشد... تا نگاه تو مرا پشت و پناهی باشد...…
چه کسی..
- هر شب فکر می کنم چه کسی فردا صبح با بوسه ای بر پیشانیت به تو «صبح بخیر» خوااهد گفت... چه کسی دگمه های پیراهنت را خواهد بست و چه کسی موهایت را که چون نور خورشید دلم را گرم می کند شانه خواهد زد... و چه کسی آن دو چشم زیبا را خواهد بوسید... دلم خوش ست به صدقه هایی که برای سلامتیت می گذارم کنار... و گرنه دوری تو بزرگترین بلایی ست که با هیچ صدقه ای دفع نمی شود...&nbs…
من عاشق نیستم..
- من عاشق نیستم!فقط گاهیحرف تو که می شوددلـــــممثل اینکه تب کند، گرم و سرد می شود..توی سینه ام چنگ می زند..آب می شود، تنگ می شود..تنگ می شود.. این عشق نیست هست!؟
فقط بیا..
- من تمام خنده های جهان را گم کرده ام،پر شده ام از این همه تاریکی...حالا تو هی از باران وکوچه های خیس شعر به من بگواز سیب و هوس،و من پشت می کنم به هر چه لبخند استبه هر چه آفتاب...رو می کنمبه شب،به تمام بغضیکه راه نفسم را بند می آورد...من هوا کم می آورم...عشق من، چیزی نگو؛فقط بیا...…
باربارا دي آنجليس
- هنگامي كه اميدواريد ديگران هيجان را به زندگي شما بازگردانند، براي ايجاد عشق و شور و نشاط به آنان وابسته مي شوي و تماس خود را با سرچشمه عشق درون خود از دست مي دهيد. ((باربارا دي آنجليس))