توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
ای دل چه نویسم که بخوانی قلم از دوست
ای عشق تو دانی دل و جانم همه از اوست
من مرغ اسیرم که نوایم غم و درد است
در کنج قفس،راز نفس،نغمه ام از اوست
چون شمع که پروانه بر آن بوسه گذارد
پروانه ی مستم که لبِ آتشم از اوست
چون جام می ام در بَرِ میخانه نهادند
من مست نگشتم زِ دمی،مستی حالم دگر از اوست
این حرف مرا سر در میخانه نوشتند در آخر
جام قلم و دانه و پروانه ومیخانه ام از اوست
نظرات دیوار ها
لایک